نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

«دشت گریان» اولین فیلم از تریلوژی کارگردان یونانی، تئو آنجلوپولو

آنجلوپولوس در سال ۲۰۰۴ اثری باشکوه با درون مایه‌ای نوستالژیک به نام “دشت گریان” را کارگردانی کرد. این فیلم از حیث درون مایه و قدرت کارگردانی در چنان مرتبه‌ای به سر می‌برد که آنجلوپلوس عنوان تریلوژی یا سه‌گانه را بر آن نهاد، چراکه معتقد بود که اثرش ساخته‌ای است که در آن واحد در بردارنده هر سه عنصر یک سه‌گانه یعنی فاجعه، تهوع و تحول است. “دشت گریان” دورنمایی از سی سال تاریخ سرزمین یونان است که آنجلوپلوس به شکلی سمبلیک آنرا در قالب زندگی دخترکی بینوا و درمانده به نام النی آورده است. النی به نوعی گوشه‌ای از حوادث و پیشامدهایی است که در فاصله سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۹ در یونان اتفاق افتاد. وقایعی چون هجرت، برادر‌کشی، نسل‌کشی، غربت و مانند اینها که در آن سالها بر سر مردم آن منطقه آمد.

تئودوروس (تئو) آنجلوپولوس، فیلم نسبتاً طولانی دشت گریان، یا با ترجمه دقیق‌تر چمنزار گریان را در حالی جلوی دوربین می‌برد که یونان به نوعی ثبات سیاسی و اجتماعی دست یافته است. تهدید کمونیسم از این وادی کهن که هنوز متروپولیس‌های آن بر تپه‌های بلندبالای سواحل اژه و مدیترانه سر کهنسالی فرود نیاورده‌اند رخت بر بسته و جمهوری در چارچوب دولت وقت این کشور به تعادل رسیده است.

فیلم «دشت گریان» اولین فیلم از تریلوژی کارگردان یونانی، تئو آنجلوپولوس است. دشت گریان زندگی زنی را از سال ۱۹۱۹ تا اواخر دهه چهل به تصویر می کشد.

فرار یونانیان از ادسا، کشمکش های میان دولت و اتحادیه های کارگری، ورود به جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی بین فاشیستها و کمونیستها در همین دوره روی داده است. در این فیلم که حدودا سه ساعت به طول می انجامد قسمت عمده ای از تاریخ معاصر یونان در پس زمینه داستان مرور می شود.النی (الکساندر آیدینی) در زمان انقلاب به عنوان پناهنده ای از ادسا در خانواده ای به فرزندی پذیرفته می شود. این خانواده پسری هم سن او دارد که رفته رفته استعداد موسیقی اش آشکار می گردد.

النی، با این که در اصل به عنوان خواهر او در خانواده  حامی اش پرورش یافته است، اما رفته رفته شیفته او می شود. این در حالی است که پس از رسیدن النی به سن قانونی، اسپیرس پدر خانواده (واسیلیس کلوس) تصمیم می گیرد که با او ازدواج کند. النی در روز عروسی اسپیرس مراسمی را که پدر ترتیب داده ترک می گوید و همراه پسر می گریزد. آن دو از اسپیرس فراری می شوند. دو شخصیت این فیلم، النی و الکسی از بچه‌های  بی خانمان یونانی هستند که در کودکی از یونان بسوی بندر ادیسه یا همان ادیسهٔ معروف هومر رفتند. پیروزی فاشیست‌ها ، حمله نازی‌ها و جنگ‌های داخلی یونان ارتش سرخ، اشغال یونان توسط نیروهای آلمان در جنگ دوم جهانی، جنگ داخلی، موافقان و مخالفان رژیم حاکم و حضور آمریکاییها در جزیره اوکیناوا بر زندگی آنان تأثیر می‌گذارداین زن همسرش همراه یک گروه موسیقی به آمریکا می‌رود. جنگ جهانی آغاز شده‌است و برای برگشتن به یونان فقط یک راه به نظر او می‌رسد؛ پیوستن به ارتش آمریکا. او به ارتش آمریکا می‌پیوندد و در یکی از نبردها در جایی دور کشته می‌شود. پسران او هر یک به گروهی می‌پیوندند و هر دو در جنگ‌های داخلی یونان رو در روی هم می‌ایستند و هر دو کشته می‌شوند. خودش از این زندان به آن زندان و از این غربت به آن غربت می‌رود و به قول خودش فقط رنگ یونیفرم‌ها عوض می‌شود. این فیلم یک تراژدی مدرن امیخته شده با تیاتر اصیل یونانی است. عنصر اب در این فیلم نقش بسزایی دارد آب نشانه پاکی جاری بودن احساس در روستاودر مقابل ان قطار قرار می‌گیرد که حیرت اور است نیمی از این فیلم بر روی اب است این فیلم روی اب شروع وبا مرگ پسر النی روی اب پایان میابد. همچنین در نماهایی با پارچه‌های سفیدی که بر بند رختی آویزان اند تصویر‌هایی بدیع و سمبولیک می‌آفریند. دشت گریانِ آنجلو پولوس فیلمی است شاعرانه و سرشار از نقاشیهای بکر و بعضی خیلی نوآورانه. این فیلم نوعی خشم و را نسبت به جنگ در رون خویش جا داده‌است.

 مشخصه آنجلوپولوس، برداشت های خیلی طولانی اوست که دست کمی از برداشت های کشدار تارکوفسکی و آموس جیتای ندارد؛ اما درعین حال این برداشت ها جذاب تر و حاوی جزئیات بیشتر هستند. مثلا در یکی از این برداشت ها او با چرخش افقی و آهسته دوربین یک دهکده یونانی را با حرفه ها و سایر فعالیت هایش به تصویر می کشد. در صحنه ای دیگر او می کوشد یک مراسم خاکسپاری یونانی را که روی آب برگزار می شود به تصویر بکشد. در این فیلم آب همواره با درد و مرگ همراه است. باتوجه به ارتباط معمول آب با چرخه حیات، شاید او سعی دارد که بگوید: درد و مرگ هر دو از رخدادهای طبیعی زندگی محسوب می شوند. النی هم مطمئنا همین عقیده را دارد.

به گفته آنجلو پولوس، او تصمیم داشته که شرایط انسانی مملو از احساسات ژرف و صادقانه را با این فیلم مورد بررسی قرار دهد. بدون شک برجسته ترین حسی که در این فیلم جریان دارد، درد است.فیلم یک سند تکان دهنده است و به نظر نمی رسد در ایالات متحده اکران گسترده داشته باشد، چراکه در فیلم های سینمای آمریکا، کشتن و کشته شدن امری رایج و پیش پاافتاده است و ردپای درد به ندرت در آن دیده می شود.

مطمئنم که قسمت های دوم و سوم فیلم هم زندگی النی را موضوع خود قرار می دهند. البته قبول این واقعیت که او باوجود تجربیات و رنج هایش هنوز دوسوم ماجرا را نگفته باشد، برایم دشوار است.(مارک آرلیپر) دشت گریان اما، در روند احیای این داستانگویی سینمایی به نوعی تعمق و تبحر دست می‌یابد و با وجود اینکه جملگی موتیفهای سینمای آنجلوپولوس را در خود یدک می‌کشد از نوعی طراوت و احساس غرابت با حتی یک غیر‌ هم‌وطن را در خود ساری و جاری می‌کند. این فیلم نمونه کاملی از نوستالژی و جلای وطن سینمایی است. به هرجهت، جلای وطن و اهل ناکجا آباد بودن در سینمای آنجلوپولوس موج می‌زند. وطن و گمگشته، همان حلقه فیلمهای «نگاه خیره اولیس» (Ulyssi’s Gaze)، همان تربت دور افتاده در «سفر به سیترا» (Voyage to Cythra)، همان ساحل کودکی در «ابدیت و یک روز» (Eternity and a Day) و همان وطن نامعلوم و خانواده از دست رفته در دشت گریان است. آنجلوپولوس، فریاد وطن‌پرستی یک یونانی است، یک یونانی که از اوان نگارش «ادیسه» به دست پرتوان هومر؛ که در دشت گریان از آن یاد می‌شود و آنجلوپولوس گذشته بزرگ از دست رفته یونان را یادآوری می‌‌کند تا اکنون که آنسوی اقیانوس را –ایالات متحده- مامن آمال خویش می‌یابد. این یونانی، در قلب اروپا نظاره به بهشت شداد دارد، و چرخه جلای وطن هنوز دوران کامل خویش را نکرده است.

 دشت گریان با بازگشت به وطن آغاز می‌گردد. سرزمین مادری، جایی کنار رود و فراموش شده در پشت خاکریزها. «النی» اهل ناکجا آباد در میان بازگشتگان دست مرد جوان را می‌فشارد، او خاک را می‌طلبد یا خانواده را؟ و شاید هردو. آنها به شهر «اودیسه» بازگشته‌اند. به تاریخ خود، به سرزمین خود و به خاکی که خویش را از آنش می‌دانند. اما آب، پیش روی آنهاست. آنها در مقابل این رود آرام می‌ایستند و تصویرشان در آب واژگون شده است. آنجلوپولوس با این افتتاحیه سهل و ممتنع، نشانه‌ها را در بستر داستانگویی تصویری پنهان می‌کند. آبی که سرریز کرده و رود ساخته، اشک گذشتگانی است که اکنون به نیکی پذیرای این جمع غریب و دورافتاده نیستند. اشاره آنجلوپولوس به آب در گوشه و کنار فیلمهایش اشارتی است به تمام کارهای انجام نشده در تاریخ، تمام فتوحات دست نیافته در زمان و همه شکستهای تحمیلی در تقویم. در انتهای فیلم، می‌یابیم سرمنشا و خاستگاه رود را، چمنزاری که اشک می‌ریزد و رود می‌سازد. چمنزاری که سالها در یونان با هر بهار می‌روید و با هر خزان خاک می‌گردد.

 روایت: النی و کابوس تاریخی

 گویی النی، شخصیت اصلی فیلم آنجلوپولوس است، اما در واقع قهرمان اصلی فیلم یونان است. شاید النی استعاره‌ای از یونان باشد، او که از دوردستها آمده و والد و زادروز مشخصی ندارد مگر اینکه با شناخت «ادیسه» خود را بازیابی کند، او به ادیسه می‌رسد و مرد جوان را می‌یابد. در حقیقت، یونان است که از تاریخ سر برون می‌آورد و مردم خویش را –چه «مرد جوان»ها باشند و چه متجوازین به النی، مرد پیر تجاوزگر- می‌یابد. این شخصیت، همان اولیس فیلم نگاه خیره اولیس است. بازگشت، در دستور کار تراژدیهای آنجلوپولوس قرار دارد اما کیفیت آن متفاوت است. بازگشت، کشف حقیقت وطن است و گاهی با شهادت جلوه می‌کند و زمانی با تبلیغ ایدئولوژیک. اکنون که النی خویش را می‌یابد و یا به تعبیری یونان سر بر آستان وجود می‌گذارد تجاوز آغاز می‌شود. بعد از افتتاحیه نمادین دشت گریان، النی را می‌بینیم که در سن اندک (اشاره به قدمت تاریخی تجاوز به یونان) از درد زایمان می‌نالد و او را برای استراحت به منزل می‌آورند. تجاوز انجام شده، کودکانی به دنیا آمده‌اند و کسانی سرپرستی کودکان جدید (در روایت خطی فیلم، دوقلوها) را بر عهده گرفته‌اند. مثال تجاوز، مثال یغمای کشور یونان است و افرادی که قرار است زمام آن را در دست بگیرند. النی با این کابوس دهشتناک، آبستن شدن از یک دژخیم و به عقد یک پیرمرد در آمدن، زندگی را می‌آغازد. زندگی او، همان کابوس تاریخی است. یونانی که گویی قرار نیست یونان بماند، او باکرگی خود را از دست داده است.

 متعلقین به النی، یکی یکی جان می‌سپارند و از صحنه محو می‌گردند.  این متعلقین شاید قومیتها باشند و شاید احزاب سیاسی، شاید ثروتهای ملی باشند و ممکن است فرهنگ و تمدن را فریاد بزنند، هرچه باشند، در کمال بهت و ناباوری النی به تاراج می‌روند و او را در کنار دریا تنها می‌گذراند. النی هیچ‌چیز ندارد. النی فرزند ندارد. خانواده ندارد. مرد جوان مرده است. النی است و فریادی که از دهشت یک کابوس بر‌می‌آید. روایت او، تراژدی تاریخی غارتگری است. در یک سکانس کلیدی، جایی در اواخر فیلم النی هذیان‌گو را تیمار می‌کنند. او جملاتی را تکرار می‌کند:

«نگهبان، من صابون ندارم. من آب ندارم. من کاغذی ندارم که با آن نامه بنویسم»

 

 در اینجا قحطی فرهنگی و برهنگی سیاسی یونانیان به تمسخر گرفته می‌شود و در ادامه:

 «تو سفید بپوش نگهبان. تو قهوه‌ای بپوش نگهبان. تو انگلیسی هستی، تو امریکایی هستی نگهبان.»

 اشاره به رنگها، اشاره به احزاب سیاسی است و اشاره به ملیتها، طعن به تاراج بین‌المللی یونان است. اما انجلوپولوس این خصیصه‌ها را در بافت تراژیک جا می‌اندازد و آنها را مخفی می‌کند؛ در واقع آنجلوپولوس سعی در نگفتن دارد تا گفتن. او دیالوگها را به حد‌اقل و تا سرحد «کم گوی و گزیده گوی» تلخیص می‌کند و آنها را به عنوان عامل فرمال پیش‌برنده و اخباری در دهان شخصیتهای فیلمهایش می‌گذارد. به هر تقدیر، النی زنی است تک افتاده، همچون کشوری که مردمان کوچ کرده دارد. این کابوسها از او یک دیوانه می‌سازد، کسی که جز فریاد بر سر آخرین قربانی‌اش کار دیگری از دستش نمی‌آید.

سینمای آنجلوپولوس از معدود سینمایی باشد که نتها در آن داستانسرایی می‌کنند. موسیقی در شخصیت‌پردازی کمک می‌نماید و حتی در پیشبرد داستان موثر است. به عنوان نمونه، سکانسی را اشاره می‌کنم که در آن نوازنده‌ها به جای استفاده از دیالوگ با نواختن به النی و مرد جوان خوش‌آمد می‌گویند؛ هرچند این موسیقی صحنه‌ای و از عناصر میزانسن در سکانس جاری محسوب گردد اما موسیقی مرتبط با موسقی متن است. جزئی از کل است و همانند کودکی کنجکاو و شیطان به داستان ناخنک می‌زند و قصد دارد روایت را به دست بگیرد. در جای دیگر، مرد جوان با دستهای خالی سازهای مختلف را می‌نوازد و ما صدای نواختن را می‌شنویم (سکانسی که فرزند النی او را مادر خطاب می‌کند).

 

باز شدن بافته کاموایی در زمان جدایی النی و مرد جوان، گوسفندهای آویزان از درخت، سیلاب خون در بیشه ادیسه، لکه شدن ملحفه سفید به دست خونین نوازنده، مردن شوهر النی بعد از رقص با النی، رقص النی با غریبه‌ها در اسکله، زیر آب رفتن ادیسه و کوچ اجباری مردم به واسطه قایقها، رویارویی دو برادر در دو جبهه مخالف، فریاد زنها و مادرها بر سر جنازه عزیزان خویش و هذیان‌گویی النی در کلبه شاهدهایی بر این ادعا هستند. اشاره او به سالن تئاتر در فیلم (و همچنین در چند اثر پیشینش) نشان از ارادت فراوان آنجلوپولوس به ادبیات و هنر کلاسیک یونان دارد. وقتی شوهر النی وارد سالن تئاتر متروکه می‌شود (که باز هم اشاره آنجلوپولوس به مهجوریت فرهنگ و تمدن یونان است) روی سن می‌رود و بیچارگی خویش را فریاد می‌کند، در اینجا چنین به نظر می‌رسد کسانی بر صندلیهای خالی نشسته‌اند و به او همچون یک بازیگر نگاه می‌کنند در حالیکه حقیقت، وجود ناظری مخفی در پشت پرده‌هاست. النی و مرد جوان، از سنت می‌گریزند.

 اما یونان…

 این یونان است. جایی که دو برادر در مقابل هم قرار می‌گیرند، آنهایی که در خانواده خویش و در جامعه دشمن هستند. دشت گریان به طور ضمنی دوره‌ای از تاریخ معاصر یونان است، از عداوت کمونیسم تا بلاهت فاشیسم و از سردرگمی فالانژیسم تا آرمانگرایی لیبرالیسم. فیلمساز، دوره بزرگی از زندگی خویش را در کشمکشهای سیاسی اجتماعی دهه ۵۰ و ۶۰ یونان گذرانده است. زمانی که حکومت دیکتاتوری و نظامی توسط یک کودتای نظامی طراحی شده به سرکردگی پاپادوپولوس به قدرت می‌رسد و موجی از هراس و وحشت سراسر یونان را به سیطره در می‌آورد. یونان، ملت معتقد و اجتماعی خویش را گرفتار گرداب سانسور و شکنجه محصول ایدئولوژی می‌بیند و نسل‌کشی و نا‌امنی، برادرکشی، آوارگی و از هم گسیختن خانواده‌ها مواردی هستند که آنجلوپلوس آنها را از نزدیک لمس می‌نماید. هرچند با حرکت انقلابی و جنبش آزادیبخش پان هلنیک در سال ۱۹۷۴ کم‌کم آب خوش از گلوی یونانیان پایین رفت، اما آثار آن دوره نکبتبار و حکومت دیکتاتوری و نظامی هیچ‌گاه از ذهن پویای آنجلوپولوس پاک نشد، و کدامین جلوه از حوادث آن سالها در دشت گریان از قلم افتاده است؟ صلح در این سیطره تاریک قدرت، همچون ملحفه‌ای در برابر باد به نظر می‌آید و نهان‌کننده قتل و جنایتی، از این روست که النی گاه‌گاهی لباس سپید عروسی خویش را بر تن خویش زیور می‌نماید و شوهرش، با اندوه به لباس عروس افتاده در مرداب خیره می‌شود، لباسی که برازنده النی _یونان_ بوده است اما از النی خبری نیست. بچه‌های النی و شوهرش نسبتی با یکدیگر ندارند، همانطور که جناح تندروی یونان که پارلمان را راه احقاق خواسته‌های خویش نمی‌دیدند با چپ میانه‌رو نسبتی نداشت و این دو هیچ

تناسبی با دموکراتهای بلندپرواز و لیبرال‌اندیش نداشتند. آنجلوپولوس، در یک تاویل ذهنی و نشانه‌پردازانه، خانواده‌ای را می‌سازد که چیزی جز یونان و احزابش نیست. اگر به خصوصیات رفتاری و نسبتهای آدمهای این خانواده دقت شود، اشتراکات بین آنها و احزاب صاحب نظر این کشور مشخص خواهد شد. اعتدال (فرزندی که مرد جوان را می‌پذیرد)، تندروی (خشم بی‌رویه فرزند دوم) و دموکراسی (مرد جوان که سودای امریکا را دارد).

 به هر تقدیر، النی که در تلاش سر یک سفره نشاندن این خانواده است بر اجساد آنها نظاره می‌کند و از دست می‌رود. او در لوای یک روایت تراژیک، از تاریخ می‌گوید. تاریخ معاصر یونان، که همواره با رنج و دوری و شقاوت همراه بوده است. روایت تراژیک او فریاد تراژدی تاریخی را بر زبان می‌راند و النی، آن که از ناکجا می‌آید و به ناکجا می‌رود، در انتهای فیلم تنها کاری که می‌کند فریاد است. فریاد در کنار دریایی آرام، که خاستگاه او، به زعم رویای مرد جوان چمنزار گریان است. اشکی سیل‌آسا که تنها شیون کم دارد و این شیون را النی به آن هدیه می‌کند. دشت گریان روایتی تو درتو با مضمون خانواده و سیاست است. شعری مقفا در باب وطن، دوستی و نوستالژی.

دشت گریان(Weeping Meadow) :

کارگردان: تئو آنجلوپولوس/ نویسنده: تئو آنجلوپولوس، تونینو گوئرا، پتروس مارکاریس، جورجیو سیلواگنی/  بازیگران: الکساندرا آیدینی (النی)، نیکوس پورسانیدیس (مرد جوان)، جیورجوس آرمنیس (نیکوس، ویولون‌زن)، واسیلیس کلووس (اسپیروس)، اوا کوتامانیدو (کاساندرا)، تولا استاتوپولو (زن قهوه‌خانه)، میشل یاناتوس (زیسی، نوازنده کلارینت)/ فیلمبردار: آندریاس سینانوس/ موسیقی: النی کارایندرو/ تدوین: جیورجوس تریاندافیلو / تهیه کننده: تئو آنجلوپولوس، فوبه اکونوموپلو، آمدیو پاگانی/ انتخاب بازیگر: هاریا پاپادوپولوس/ رنگی، ۱۸۵ دقیقه نسخه یونانی و ۱۷۰ دقیقه نسخه امریکایی، محصول ۲۰۰۴ یونان/ برنده یک جایزه و پنج نامزدی

آبشخور: هفتمین ققنوس

نوشته هایی با همین موضوع: 

 

تئو آنجلوپولوس: انتظار من از تماشگر

ابدیت و یک روز:سینمای تئو آنجلوپولوس


نظرات 9 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ق.ظ

دوست عزیز نقد محشرتو خوندم . خیلی خوشم اومد . چرا این نقد هاتو منتشر نمیکنی ؟ آخه این وبلاگا که ...
بهت پیشنهاد میکنم بزارشون توی کافه نقد و ویکی پدیا تا بیننده ی بشتری داشته باشند . به هرحال این دو سایت خیلی مرجع ترند . به
هر حال ممنون بابت نقدت

مهران پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 10:29 ب.ظ

درود. بسیار زیبا و عالی!
دنبال نقد مناسبی از این فیلم بودم. اگه اجازه بدی در فیسبوک با نام خودت و آدرس مستقیم بلاگت به اشتراک بذارم. منتظر خبر هستم. ممنون.

مهران عزیز صاحب اجازه اید .با آرزوی روز های خوب

سحر یکشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 05:23 ب.ظ

سلام و سپاس فراوان از نقد بی نظیر تون . با تمام وجود لذت بردم .سبز باشید و پایدار

مرتضی پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 09:48 ق.ظ

با سلام
ضمن تشکر از اطلاعات خوبی که در نقد شما موجود است ...ولی ظاهرا چند نکته به اشتباه عنوان شده. اولا تا آنجا که من اطلاع دارم شهر اودسا که امروزه از شهرهای اوکراین است و در آن تاریخ تحت حکومت روسیه تزاری بوده است با کلمه ی اودیسه ی هومر ربط چندانی ندارد. در همان سکانس اول هم اشاره می شود که بولشویکها از هرسو می رسیدند. و نکته دوم آن که در داستان فیلم بارداری النی جوان به دلیل تجاوز پیرمرد نیست و دلیل آن عشق و ارتباط بین النی و پسر خانواده است که این هم به وضوح چندجای فیلم اشاره می شود! در کل نوشته ی سودمندی بود . با سپاس!

امیر شنبه 10 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 11:14 ب.ظ

نقد زیبایی بود و منطقی نه هر چه باداباد. تسلط شما عالبه. به عنوان علاقه مند حرفه ای سینما افتخار میکنم که چند روزقبل از این که بخونم متن شما رو، با دوستی دقیقا همین تکات رو مو به مو بهش اشاره کردیم. نظر من در مورد "چشم اندازی در مه" هم تقریبا همینه. یعنی باز همه نماد ها به یونان اشاره داره در کل. و داستان داستان یونانه. آیا شما هم اینطور فکر میکنید؟

محمد پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 08:08 ب.ظ

فیلم بسیار عالی بود و نقد شما کم از اون نداشت
نکته جالبش این بود که سینماتوگرافی فیلم دقیقا عین تصورات ذهنی ادم هست وقتی که داره کتابی رو میخونه
دقیقا یک رمان بود فیلم
حرکات سمبلیک ، دیالوگ ها ، برجستگی نقش های اصلی و حتی بازی بازیگرها همش رمان گونه بود
با وجود طولانی بودن فیلم از دیدنش لذت بردم
برداشت های طولانی و مفصل خسته م نکرد
چون داشتم یک رمان میدیدم قشنگ
من لذت بردم فقط موندم چطور همچین اثری انقدر کم جایزه میتونه ببره !

ali nasouri سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 01:21 ب.ظ http://nasouri.ir

فوق العاده بود این نقد . آدم دوست داره دوباره این فیلم رو با دقت بیشتری ببینه.

عرفان پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 03:02 ق.ظ

بسیار عالی دوستدگرامی

نیکی چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 05:19 ق.ظ

نقد زیبایی زدین دوست گرامی. فیلم بسیار تراژیک و دست اول بود. صحنه های بخصوص اش مقل تشییع جنازه تا ابد در ذهن من خواهند ماند. و دوباره به این پی بردم که سیاست همه چیز را از هم میدرد. مانا باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد