درست بنویسیم :هنگامی که زبان کوچه و بازار معیار نویسنده می شود
چندی پیش داستانکی به قلم یکی از داستان نویسان مشهور معاصر خواندم که در آن اصطلاح ساختگی و غلط «سرش را گول مالیدن» را به کار برده بود.
البته جای تاسف است دوست عزیزم نویسنده ای است که هفت، هشت رمان نوشته و سردبیری نشریه پرآوازه ای را در دهه ی هفتاد بر عهده داشته و هم اکنون نیز برای نوآموزان دوره های اموزشی داستان نویسی برگزار می کند ،چون عبارتی به نظرش زیبا و صحیح آمدخود را مجاز به وارد کردن آن به ادبیات بداند.
باری اصطلاح «سر را گول مالیدن »از اصطلاحات بر ساخته کوچه و بازار در چند سال اخیر است و کاربردو پیشینه ی ادبی ندارد .البته انچه به ذهن نزدیک تر است «سر کسی را شیره مالیدن » است که به گمانم در بهره ی عوام دو اصطلاح «کسی را گول زدن» و «سر کسی را شیره مالیدن » خلط شده و این طور درامده که نه تنها زیبا نیست بلکه نازیبا و غیر ادبی می نماید.
و شگفتا اگر از کسی چون شاملو «شیرآهن کوه مرد»بر جای بماند و از رفیق نویسنده مان «سر را گول مالیدن»!
باید بدانیم که مردم در کوچه و بازار به راه خود می روند و در خود التزامی به نگاهبانی یا رشد زبان نمی بینند و اغلب ,واژه ها وترکیب ها و اصطلاحات را در هم آمیخته یا کوتاه کرده یا حرف ها را جا به جا ادا می نمایند که شوربختانه بسیاری از هنرمندان ما نیز تعهدی در این قبال نداشته و این خطاهارااز زبان کوچه و بازارگرفته و به زبان ادبی وارد می سازندمن می گویم گرته برداری از ادبیات کوچه و بازار نه تنها زبان را توانمند نمی سازد بلکه ان را نحیف و شکستنی میکند زیرا وازه ها ، عبارت ها ، ساختار های دستوری و... از زبان به کوچه و بازار می ایند و بد ادا شده ، سپس به دست برخی میان مایگان در ساختی معیوب و نادرست در دوی باطل و در قالب های هنری به ویژه ادبیات و نمایش عرضه می گردند. این دمیدن در شیپور از سر گشادش نه تنها هیچ خدمتی به ادبیات گرانقدر و گرامی پارسی نیست که آسیب های بسیار با خود می اورد.
امید وارم همه ی دست اندرکاران ادب و ادبیات پارسی دغدغه ی پاسداشت و پیشبرد آن را در ساختی درست ، فخیم ، شایسته و بایسته داشته باشند.
با احترام
نیما خسروی
چهارم تیرماه نود و سه
این نوشته را می توانید اینجا و اینجا نیز ببینید