نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

چرا به نیچه احترام می گذارم ؟ (نیما خسروی)

چرا به نیچه احترام می گذارم ؟
به نظرم نیچه شاید عاقل ترین ادم ها در قرن نوزدهم بود،شخصیتی که درگاه و قد و قواره اش بسی بلند تر از بزرگ ترین متفکرین فعلی جهان بوده و بسیار بیش از بسیاری از مدعیان فلسفه و جامعه را می شناخت. 
من بر این باورم که بسیاری از آنچه امروز – به ویژه در ایران- درباره نیچه چه از سوی طرفداران و چه از سوی منتقدانش طرح می شود از یک بدفهمی شدید بر می آید.همان گونه که نمی توان مارکس را به خاطر کار های استالین سرزنش نمود درست نیست برداشت ها و واکنش های دیگران را به حساب نیچه بگذاریم .

  

اگر هیتلر در صدد بود اندیشه های نیچه را در باره اراده معطوف به قدرت و انسان برتر به سود خودش مصادره نماید چه کاستی متوجه نیچه است؟
من فکر می کنم ناروایی هایی را که از سوی برخی اوباش به نام نیچه تبلیغ می شود یا جنجال هادرباره زن ستیزی اش یا نقدهایی که بی رحمی اش نسبت به آسیب دیدگان اجتماع می خوانیم و می شنویم همه و همه از برداشت های سطحی ما بر می آید .

زمانی فیگارو از"آلبر کامو "درباره خودکشی های مردم از فراز برج ایفل پس از مطالعه ی آثارش پرسیدو او پاسخ داد «اگر می می گویم عصیان یا انتحار به هیچ وجه خودکشی های فردی نیست .این ها مقصود مرا درنیافته اند»
می خواهم بگویم گرفتن بازخورد از اندیشه ها و قضاوت درباره ی آن در غیاب صاحب اندیشه فاقد وجاهت عقلی و منطقی است. به عنوان نمونه اراده قدرت و اراده مافوق قدرت که او طرح می کند نزد بسیاری از جنگ سالاران مورد توجه واقع شده درحالی که او از قدرت اراده آدمی و میل به قدرت سخن می گوید نه جنگ سالاری و جنگ طلبی .یا امروز از هر ننه قمری که می خواهد درباره نیچه اظهار نظر کند می شنوی «به سراغ زن می روی تازیانه را فراموش نکن!» و این شده که بسیاری از خانم ها می خواهند مرده شور نیچه و سیبیل و افکارش را ببرد اما اگر آن تصویر او را با لو سالومه روی گاری با تازیانه های بر دست ببینند و کمی در ان تامل کننداز خود خواهند پرسید که این تازیانه در دست این خانم چه می کند؟ 
که آیا تازیانه ای که نیچه از لو سالومه خورده بیشتر منظور نظر فیلسوف زبانشناس آشفته حال ما نبوده تا تازیانه زدن زن؟ خودش می گوید« آنچه درباره زنان بیان می کند در واقع حقایقی هستند از آن او، نه حقایقی درباره زنان»؛می خواهم بگویم خیلی چیز ها در مورد نیچه و افکارش هست که بد فهمیده شده و باید درست شود.
اگر قرارباشد فلسفیت نیچه را بر اساس متدهای موجودبسنجیم راه به جایی نخواهیم برد.من فکر می کنم نیچه بیش از آن که یک فیلسوف یا جامعه شناس متکی به نگره های فلسفی یا جامعه شناس پیش از خود یا دوران زندگیش باشد یک اندیشمند مستقل بود .یک منتقد اجتماعی و یک زبان شناس متبحر و یک انسان شناس توانا .
کجا نیچه ادعای غیر این دارد؟ 
شاید تلاش بی وقفه نیچه برای همین دستیافت به استقلال فکری در خلق ارزش های نو پس از دکترین مرگ خدایان موجب فروپاشی ذهنی و جنونش در ده سال پسین زندگیش گشت.
رویکرد فلاسفه به ادبیات به معنای شاعر پیشگی یا نقص اندیشگی ایشان نیست. روی آوردن به ابزار های سخن و منطق به معنای بازنمود یا تبلیغ افکاری است که برای فهماندن آن به جامعه فیلسوف دچار دشواری گشته ، اگر سارتر ،نیچه، اونامونو و...برخی از افکارشان را به زبان ادبیات عرضه کرده اند نه به این معنا که فلسفه نمی دانسته اند که نظر به فراتر از فلسفه داشته و روبه باوراندن مفهوم فلسفه به اجتماع کرده اند.
نیچه به طور قطع نگاه فلسفی اما نقادانه به تاریخ و جامعه دارد .او در دانشگاه فلسفه ی یونان خواند و پس از مطالعه ی کتاب "جهان به مثابه اراده و باز نمودآن" و به اندیشه های شوپنهاورعلاقمند شد.
نگاهی به آثار او به ما می گوید او در فلسفه قرن نوزدهم ,و آغاز قرن بیستم فرد شاخصی بوده و طرح موضوعاتی با محورقراردان فردگرایی، اگزیستانسیالیسم،پسانوگرایی، پساساختارگرایی را که ازنگره های مهم ومرسوم فلسفه نوین می باشد را در آثار نیچه می بینیم. 
پیشنهاد می کنم عنوان کتاب های او را با هم مرور کنیم تا بدون پیش داوری یا سوء برداشت به مفهوم و پیام راستین او برسیم : زایش تراژدی؛( ۱۸۷۱)،فلسفه در عصر تراژیک یونان؛(۱۸۷۳ -ترجمه نشده)،تأملات نابهنگام؛(۱۸۷۳-۱۸۷۶)،انسانی، زیادی انسانی؛(۱۸۷۸)،سپیده‌دمان؛( ۱۸۸۱)،حکمت شادان(یا اندیشهٔ طربناک)؛( ۱۸۸۲)،چنین گفت زرتشت، کتابی برای همه کس و هیچ کس؛( ۸۵-۱۸۸۳)،فراسوی نیک و بد، درآمدی بر فلسفهٔ آینده؛ (۱۸۸۶)،تبارشناسی اخلاق؛( ۱۸۸۷)،غروب بتان، فلسفیدن با پتک؛ ( ۱۸۸۹)،دجّال؛(سال ۱۸۸۹)،اینک انسان؛( ۱۸۸۹)،نیچه علیه واگنر؛( ۱۸۸۹)،واپسین شطحیات؛( ۱۸۹۷-۱۸۸۹ - دست نوشته‌های نیچه توسط "یوهان گوک" زبانشناس دانشگاه لیدن هلند و دوست صمیمی نیچه جمع آوری شد و در سال ۱۹۹۸ تحت عنوان «من مرده‌ام چون احمقم» به چاپ رسید)،اراده قدرت؛ (یک طرح که نیچه در پی تکمیل آن برآمده بود سرانجام نخستین بار به همت "پیتر گاست"، "ارنست و آگوست هورنه فِر" در سال ۱۹۰۱(یک سال پس از مرگ نیچه) جمع آوری، تنظیم، تدوین و منتشر شدواکنون میان دو هیچ (مجموعه اشعار از کتب مختلف نیچه)
امیدوارم از این پس نگاه دوباره به ارزش هایی که باید از نو آفریده شوند و رها ساختن بت های فکری ، ایدئولوژیک و مذهبی ،درک ضروری زمانه ای که به قهقرا می رود کارساز باشد.نغمه ای را که نیچه آغازید....
نیما خسروی 
12 تیر 93

 

 

این نوشته را اینجا و اینجا می توانید بخوانید

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد