نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

سیمین بهبهانی در سفر بی بازگشت ....

چندی ست که حال خوشی با من نیست  و تنها روز و شبانم را می گذرانم  .روزگار که  از هیچ تلخی در حقم دریغ ندارد .و در این روزهای سخت که می گذرد رخ داد های سخت تری هست که نمی گذرد و زخم می زند و کهنه می شود و می ماند.....سیمین بانوی غزل هم رفت ..خبر کوتاه و چون مرگ قاطع و تکان دهنده بود : «سیمین بهبهانی بامداد امروز (سه‌شنبه28مرداد نود وسه ،ساعت یک در بیمارستان پارس تهران  ) بر اثر ایست قلبی و تنفسی دار فانی را وداع گفت. »

  

نمی دانم چه شده سرم دور برمی دارد ،از بیم و امید های احمقانه ام خنده ام می گیرد اما لبخندی صورتم را رنگ نمی کند چون  دو هفته پیش هنگامی که خبر بستری شدن و بیهوشی اش را شنیدم انتظار داشتم بمیرد اما امروز نه ،آرزو داشتم از بیماستان مرخص شود و به خانه بازگردد و همچنان برای وطن و مردم وطن بخواند .

سیمین بهبهانی مرغ خوشخوان غزل امروز چیزی فراتر از یک شاعر معاصر بود و همین نکته است که گلویم را فشرده و راه برنفسم می بندد.یادم هست گفته بود معاصر بودن‌: «یعنی‌ این‌ که‌ بخواهندت‌، بخوانندت‌، در سرنوشتشان‌ دخیل‌ باشی‌ و در سرنوشتت‌ دخیل‌ باشند». (بهبهانی‌، کارنامه‌، 39: 1381)وگر نه  امروز که او رفت شاعری را  از دست داده بودیم با چند نوآوری در وزن های عروضی و چند دفتر و دیوان غزل اما به هیچ روی مرگ چنان خواجه نه کاری ست خردچرا که او گفته بود:« از همان نخستین روزها، شعر من بازتاب تأملاتم در باب زمانه و زمینه‌ی اجتماعی دورانم بوده است؛ تأملاتی که ریشه در واکنش های فردی و احساسی من به اوضاع و احوال حاکم بر جامعه دارد. من هیچگاه احساس های درونی و فردی و خصوصی خویش را فراموش نکرده ام تا به بهای این فراموشی به شعرهای سراپا اجتماعی رو کنم. از همین رو، شعرهایم بیشتر و بی آنکه خودآگاهانه چنین بخواهم، رو به سوی واکنش های درونی ام دارد. به دیگر سخن، من در واکنش به جهان اجتماعی و سیاسی بیرونی، به درون خویش رو می کنم و در آنجا یافته هایم را به زبان شعر می ریزم.» و چنین بود که  شاعر غزل های  محکم و خلاق زنانه  و یا منتقد اجتماعی  هنگامی که به درون خویش رو می کند شعر  هایی نغز و ناب و طرفه و جاودانی را همچون «دوباره می سازمت وطن »را سرود .

به نظر  اینجانب  سیمین بهبهانی در دهه گذشته توانست  خودش را در فهرست جاودانه ها جای دهد وگر نه فقط می باید به نام و عنوان  غزلسرایی بزرگ در تاریخ ادبیات بسنده می کرد .

سیمین اگر جاودانه شد به یاری شعر های زیبایی بود که در ده سال پایان عمرش با موضوعات فرا شخصی و با دغدغه ی وطنو مردمش سرود .

دیگر این که  آنچه پذیرش این رخداد را برایم دشوار می سازد این است که با رفتن هنرمندان بی بدیل وطن مغاکی ترسناک و فاصله ای سخت پر شدنی میان انان که رفته اند و نسلی که ماند ه برجای می ماند که با آسیب هایی که از سوی کاربران زبان  بر زبان پارسی وارد می آیداز یکسو . غفلت دست اندرکاران ، آموزگاران و استاد نماهای زبان و ادب و میان مایگی یا کم مایگی شاعران و نویسندگان روزگار ما از سوی های دیگر به سادگی قابل جبران نیست .

درست آن که با مرگ یک شاعر بزرگ دیگر شعر های جدیدی از او را نخواهیم خواند اما شعر های ماندنی او ماندگارند تا روز و روزگار هست . هراس اینجاست که پس از او کسی نباشد که در همان اوجی که او پریده پرواز کند و وازه ها و شعر ها و حس هاو اندیشه ها را به اوج ببرد. غم از دست دادن سیمین بهبهانی بدین خاطر برای درهم کوبنده و تسکین ناپذیر می نماید .   
روانش شاد .

نیما خسروی

 سه‌شنبه28مرداد نود وسه


نظرات 1 + ارسال نظر
شیرین فرهادی دوشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:38 ق.ظ

سلام جناب خسروی.اوقات خوشی برایتان خواستارم.
با احترام و ارادت.

درود
بنده هم برای شما سرکار خانم فرهادی هنرمند بی بدیل بهترین آرزو ها را دارم
با احترام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد