نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

یک نما از فیلم آندری روبلف: هنگامی که کارگردان بانگارگری نقاش را متحیر می کند!

بررسی یک نما از فیلم آندری روبلف

هنگامی که  کارگردان بانگارگری  نقاش را متحیر می کند!


این نوشته ی مختصر توصیف لحظه ای از فیلم آندره روبلف است که دختری دیوانه چنان به عمق جان نقاشی که رنگی را با خشم بر دیوار پاشیده رخنه می کند که خود نقاش هم در حیرت فرو می رود.برای رسیدن به آن لحظه ابتدا توصیفی از صحنه های قبل تر ارائه می شود تا دلیل خشم نقاش مشخص شود.
  
آندری روبلف در دشتی با دوستش دانیل در حال بحث اند.روبلف می گوید که نمی تواند نقاشی روز قیامت را بکشد.کات به داخل کلیسا.یکی از شاگردان روبلف به دلیل وضعیت پیش آمده می رود تا برای خودش کار کند.کات.رنگ کنندگان دیوار با شاهزاده و رییس نگهبانان در حال بحث اند،رییس نگهبانان از رنگ سفید دیوارها راضی نیست.رنگ زنان تصمیم می گیرند تا به شهر زونیگوراد بروند تا برای برادر شاهزاده کارکنند.کات به داخل جنگل.گروه رنگ کنندگان در حال عزیمت به شهر زونیگوراد هستند،رییس نگهبانان به همراه گروهی اسب سوار راه آنان را بسته و آن ها را کور کرده و می کشند،پسرکی از شاگردان آن ها جان سالم به در می برد و به نزد روبلف بازمی گردد.

آندری روبلف با خشم و عصبانیت رنگ مورد استفاده اش برای نقاشی را(که احتمالا قرمز است) بر دیوار سفیدی که قرار است بر آن نقاشی کند می پاشد،دست خود را بر رنگ می کشد و به کناری رفته و نفس زنان از این خشم ناگهانی که به دلیل خبر کشته شدن رنگ زنان است، به داربستی چوبی تکیه می زند.دانیل دوست و همکار روبلف به پسرک شاگرد که توانسته از مهلکه جان سالم به در برده خود را به آنان رسانده می خواهد که از کتاب مقدس قسمتی را بخواند.

پسرک شروع به خواندن می کند و در این هنگام دختری دیوانه وارد کلیسا شده، داخل می آید و با کنجکاوی سرخوشانه به پسرک در حال خواندن خیره می شود.جلو تر که می آید ناگهان نگاهش به رنگ قرمز روی دیوار افتاده و در چهره اش ترس دیده می شود. به رنگ پاشیده شده بر دیوار نزدیک می شود.آشفته می شود(پسرک خواندن کتاب مقدس را ناتمام می گذارد)، می ترسد، چون پرنده ای در قفس افتاده در کنار دیوار پرپر می زند و سریع از این سو به آن سو می رود،به دیوار رنگی(خونی) دست می کشد،رنگ را بو می کند(مبادا که خون باشد).گریه می کند و سعی می کند که با دست رنگ روی دیوار را پاک کند.از طرح رنگ روی دیوار خشم نقاش آن را در لحظه ی خلق آن دریافته است و شاید مصیبت پیش آمده (کشته شدن رنگ زنان ) را هم از همان طرح فهمیده است.آشفته است از آن طرح و از آن رنگ و از آن مصیبت.شاید که آن رنگ قرمز نبوده بلکه خون بر دیوار بوده است.

آندری روبلف دخترک را با حیرت نگاه می کند.دانیل به پسرک که خواندن کتاب مقدس را قطع کرده است می گوید که خواندن آن را ادامه دهد.

برگرفته از filmartic


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد