نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

بررسی زمستان در شعر دو شاعر بزرگ معاصر

بررسی زمستان در شعر دو شاعر بزرگ معاصر

بررسی زمستان در شعر دو شاعر بزرگ معاصر 

در ادبیات پارسی از رودکی تا رهی معیری در وصف زمستان و برف و...شعر ها سروده اند و در این میان شعر مهدی اخوان ثالث است که زمستان را نمادی از «محیط تنگ و بسته و خاموش ،نبودن آزادی قلم و بیان ،نابودی آرمان ها ،تجربه های تلخ ،پراکندگی یاران و همفکران ،بی وفایی ها و پیمان شکنی ها و سرانجام کوشش هرکس برای گلیم خویش از موج به در بردن و دیگران را به دست حوادث سپردن » می بیند: 
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت 
سرها در گریبان است 
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را....

 

 

زمستانی که م.امید در این تابلو زنده و پایدار نقش کرده ،زمستان شخص ِ امید است،تصویری است شاعرانه از پدیده و تجربه ای اجتماعی .ساختار اثر،در عین تازگی ،یک پارچه ،هم آهنگ و به هم پیوسته است.در این اثر هنری از یک سو لطف و قریحه و قوه ی ابداع شاعر بارزست و ازسوی دیگر چیرگی وی بر زبان فارسی که حاصل تتبع و تامل اوست درآثار بزرگان ادب

این زمستان یگانه و آفریده ی یک شاعر مدرن است ، شاهکاری است که پیش و پس از او وجود نداشته و با همه ی ارج و ارزشش بر تارک ادب مدرن روزگار ما می درخشد . دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی به نقل از یکی از ساخت گرایان روسی تعبیر بسیار زیبایی از شعر می آورد و آن را رستاخیز وازگان می خواند .با این تعبیر ترکیب های بکر وبدیع این شاعر چیره دست همچون : «گرمگاه سینه،لولی وش،تابئت ستبرظلمت نه توی،مرگ اندود،اسکلت های بلور آجین ...ـ« یا جمله ی «...میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد» همه و همه نشان از این رستاخیز دارند .دست آورد ماندگاری از نگاه نو و رخدادی که در زبان رخ می دهد و شعر م. امید را به اوج می رساند.
در باب زمستان و برف روی بدان سوی دیگر که می کنیم به شاملو بر می خوریم با دو نگاه به برف و زمستان :
برف نو ، برف نو ، سلام ، سلام !
بنشین ، خوش نشسته ای بر بام .
پاکی آوردی- ای امید سپید!-
همه آلودگی ست این ایام....
(
برف – باغ آینه) 
این بار برف و زمستان برای شاعر نماد امید است ، به راستی چه جمله ای تا به این اندازه می تواند شوق و شعف انسان را از دیدن نخستین برف زمستانی که بر زمین می نشید بیان کند ، به این سادگی ، شیوایی و زیبایی؟ هر چقدر روش بیان شعر ساده و یکدست و صمیمی است به شدت در پس و پشت شعر حس و حالی انسانی دارد اما شاعر به آن بسنده نمی کند و بی فاصله این امید سپید را در برابر آلودگی ایام قرار می دهد و فضایی سیاه و سپید رو رو در روی هم قرارمی هد تا از رنگ برف امیدی بیافریند، در دوران سخت و پر آلودگی که وجود دارد .
در شعر دیگری از همین شاعر می خوانیم : 
نه
این برف را
دیگر
سر بازایستادن نیست،
برفی که بر ابروی و به موی ما می‌نشیند
تا در آستانه آئینه چنان در خویشتن نظر کنیم
که به وحشت
از بلند فریادوار گداری
به اعماق مغاک
نظر بردوزی.
باری
مگر آتش قطبی را
بر افروزی.....
(
و حسرتی - کتاب مرثیه های خاک )
در شعر دوم آهنگ شعر و زبان شاعر تکامل یافته و برف را تمثیلی از پیری می بیند نکته جالب توجه در این شعر نوع بیان شعر و بهره جستن هوشمند شاعر از طبیعت گفتار است با به کاردبردن «نه » در آغاز شعر .این «نه » به تنهایی آنقدر بار معنایی در خود دارد که از همان آغاز ذهن را برای بیان تراژیک ناباوری در برابر رویداد انکار ناپذیر پیری درگیر می کند .شاعر در آغاز پیری در آیینه به خویش می نگرد و با دیدن موی سر و صورت سپیدش که گویی برف برآن می نشیند ، برفی که سر باز ایستادن ندارد وهرچه بیشتر می بارد او را بیشتر به مرگ نزدیک می کند ... «نه » فریاد انکار از سوی کسی است که از بلندای بسیار بلندی به عمق تاریک گودالی مینگرد ، پیری ، نیستی و مرگ .
این بیان هنرمندانه و از مصداق موچود در طبیعت بهره گرفتن و سپس ازآن مفهومی ذهنی ساختن و پویایی که در آن وجود دارد به همراه حسرت شاعر از گذر عمر که با گفتن «نه » آغاز شده و به وحشت از مرگ می انجامد ،نگاهی مدرن است که تاپیش از او وجود نداشته است.

نیما خسروی 

آبشخور ها:
غلامحسین ، یوسفی ،چشمه روشن؛چاپ چهارم 1371= انتشارات علمی ص735
شفیعی کدکنی ، محمد رضا، موسیقی شعر :انتشارات آگاه،چاپ دوم 1368، ص5

این نوشته را می توانید اینجا و اینجا و اینجا نیز ببینید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد