نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

بررسی یک بند از یکی از «شبانه» های شاملو

بررسی یک بند از یکی از «شبانه» های شاملو

«شبانه»از کتاب « ابراهیم در آتش» یکی از زیباترین سروده های شاملو است که ستایش بسیاری از منتقدان را برانگیخته و شاید به جرئت بتوان گفت اوج هنرنمایی او در شعر سپید است .

یکی از شیوه هایی که شاملو در این شعر به کار گرفته آوردن پرسش های پی در پی است ، پرسش های آگاهانه که بی پاسخ نمی ماند اما آنگونه که راه را بر تاویل های دگر برشعرش ببندد.در این شعر از نخست تا پایان با گفتگوی درونی شاعررو به روییم .دیالکتیک شاعرانه ای که نه از سنخ منطق که پیرو حس تغزلی است که دل شاعر را آکنده و اندیشه های چالشگرانه اش با فضای استبداد .این روش ره عنوان یکی از نشانه های سبکی در گوشه گوشه آثار شاعر دیده می شود.

نخست با هم شعر را بخوانیم :

  

شبانه


مرا
تو
بی سببی
نیستی.
به راستی
صلت کدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره باران جواب کدام سلامی
به آفتاب
از دریچه تاریک؟
کلام از نگاه تو شکل می بندد.
خوشا نظربازیا که تو آغاز کنی!

ð

پس پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانی است
که آزادی را
به لبان بر آماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟_
ورنه
این ستاره بازی
حاشا
چیزی بدهکار آفتاب نیست.


نگاه از صدای تو ایمن می شود.
چه مو منانه نام مرا آواز می کنی!


ð


و دلت 
کبوتر آشتی ست, 
در خون تپیده 
به بام تلخ.


با این همه
چه بالا 
چه بلند
پرواز می کنی.

احمد شاملو

 ابراهیم در آتش؛ احمد شاملو؛ تهران، کتاب زمان، چاپ سوم 1352،  ص56

 

اما این بند :

پس پشت مردمکانت

فریاد کدام زندانی است

که آزادی را

به لبان بر آماسیده

گل سرخی پرتاب می کند؟_

ورنه

این ستاره بازی

حاشا

چیزی بدهکار آفتاب نیست.

 

به نظرم شاعر می خواهد بگوید در نگاه مخاطب چه می بیند .یکی از تکنیک های شاملو پیوند زدن موضوعات عاشقانه با موضوعات آزادی خواهانه (سیاسی /اجتماعی و گاه چریکی) است . یعنی بیان مطلبی عاشقانه و ربط دادنش از راه آرایه های زبانی و ادبی به  مبارزه . در این جا نیز بیان تغزلی شاعر بدان جا می رسد که می خواهد بگوید من در نگاه تو فریاد زندانی می شنوم که با لبان ورم کرده خون آلود آزادی را فریاد می زند یا کدام زندانی است که در پس پشت نگاه تو با لبان ورم کرده (این زندانی شکنجه شده )خونین که به گل سرخ می ماند(ایهام دارد با خسرو گلسرخی) آزادی را فریاد می زند؟

سپس شاعر درخشش و سوسو زدن نگاه معشوق را به ستاره بازی تشبیه کرده که از آفتاب چیزی کم نمی آورد و همان طورکه گفتم در اینجا نیز بده بستان تغزل و حماسه درکار است در نگاه  معشوق فریاد آزادی است که اگر نبود این نگاه زیبا کم از درخشش خورشید و تابش آفتاب نداشت . می بینیم چندین تشبیه در هم پیچیده در کمترین واژه ها شعری چنین زیبا را به دست می دهد از شاعری که نامش بیهوده جاودانه نگشته : احمد شاملو!

 

نیماخسروی

 

به تلگرام من بپیوندید:

   https://telegram.me/nimaphonix

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد