گندالف:در اتش و اب. در فرو دست ترین سیاه چالها بر فراز رفیع
ترین قله سرانجام توانستم دشمن را شکست دهم و لاشه اش مثل نقشی سیاه بر کوه نشست
تازیکی وجود مرا فرا گرفت و من رها شدم از همه چیز و
زمان ستارگان عرش رو نور باران
کرده بودند و هر روز به درازای یک عمر بر روی زمین به نظر می رسید.ولی این پایان
راه نبود زندگی دوباره در من دمیده شد حالا برگشته ام تا وظیفه ام به انجام برسد.