با درختِ خِرَد
غمین مباش.
از تن خشک و سکونِ سکوتِ درخت
هر چند تپیده به دلِ پرخون،
بشنو نغمه های شاد .
با پُل امید
میان کنجکاوی انگشتانت
و نبض جاری زندگی ،
دریاب پیامش
که مرگ را نمی خواهد ،
- حتا بر دشمنان!-
بنگر کنون:
بالا و بالاتر،
.
.
.
این همه سبز!
نیماخسروی
9 تیر 96
به تلگرام من بپیوندید:
این دو بیت را صبح به بداهه گفتم و تقدیمش کردم به Acieah Dadkhah :
تویی که با هر نگاره ترانه می گویی
تویی که با هر مسافر از خانه می گویی
میان این نقش ها که می زنی بر دیوار
تو با من از بغض های شبانه می گویی
نیما خسروی