تجسم فضای به شدت آرمانی در ترانه Imagine جان لنون؛ تصور زیستن در جهانی بی جنگ ؛ بی بهشت و جهنم ,بی مرز هر چند زیبا و هرچند محال می نماید اما تصورش که خرج ندارد!
جان لنون:تصور کن...
ترجمهٔ مورسو روکانتن. تهران: شرکت انتشارات لحظه، ۱۳۸۵
تصور کن بهشتی نیست
ساده ست اگر بخوای
جهنمی زیر پامون نیست و
فقط آسمان بالای سرماست
تصور کن همه مردم
برای امروز زندگی می کنند
تصور کن کشوری و مرزی نیست
تصورش سخت نیست
نه دلیلی برای کشتن و نه برای مردن
مذهبی هم نیست
تصور کن همه مردم
در صلح زندگی می کنند
ممکنه بگی من رویاییم
اما من تنها نیستم
امیدوارم روزی تو هم به ما بپیوندی
و دنیا یکی بشه
تصور کن مالکیت وجود ندارد
نمیدونم آیا میتونی؟
جایی برای طمع و برای گرسنگی نیست
برادری همه بشریت
تصور کن همه مردم
دنیا رو با هم شریکند
ممکنه بگی من رویاییم
اما من تنها نیستم
امیدوارم روزی تو هم به ما بپیوندی
و دنیا یکی بشه
تصور کن (به انگلیسی: Imagine). ترانهٔ مشهور آرمانشهری تصنیفشده و اجراشده توسط جان لنون است که در آلبومی به همین نام در سال ۱۹۷۱ منتشر شدهاست. در حالی که در طی این سالها نسخههای متفاوتی از این ترانه توسط اشخاص مختلف اجرا شدهاند، نسخهٔ اصلی با آوازی موقرانه و صدای پیانویی مسحورکننده، کیفیت موسیقایی خود را حفظ کردهاست و در برنامههای رادیو و غیره هنوز هم پخش میشود. در فهرست مجلهٔ رولینگ استون از بهترین ترانههای راک تمام دورانها که بر طبق نظرخواهی از اهل فن منتشر کردهاست، این ترانه رتبهٔ سوم را کسب کردهاست.
لنون این ترانه را ترانهای «ضد مذهبی، ضد میهنپرستانه، ضد رسم و رسوم عرفی، ضد سرمایهداری» معرفی میکند که «به دلیل ظاهر زیبا و غلط انداز پذیرفته و محبوب شدهاست»...
در این ترانه لنون از ما میخواهد که تصویری آرمانگرایانهای را در ذهن تصور کنیم که در آن «بهشت و جهنم وجورد ندارد»، «هیچ کشوری وجود ندارد»، «هیچ دینی نیست»، «تملک وجود ندارد» و «چیزی ارزش کشتن و مردن را ندارد». افراد در این جهان آرمانی «به صلح و صفا زندگی میگذراند» و «در همهٔ دنیا با هم سهیماند». البته شک در مورد امکان وقوع چنین توصیفاتی در خود ترانه نیز ابراز میشود...
با وجود اینکه تصور میشدهاست که متن این ترانه کاملاً زادهٔ ذهن لنون و دید صلحطلب او به جهان بوده باشد، اما شاهبیت (ترجیعبند) این ترانه از یوکو اونو همسر جان لنون است. وی که کودکی خود را طی جنگ جهانی دوم در ژاپن گذراندهاست، جملاتی اینچنینی را در حدود سالهای دههٔ ۱۹۶۰ پیش از آنکه لنون را ملاقات کرده باشد در اشعارش آوردهاست. در مصاحبهای که چهار روز پیش از قتل لنون انجام شدهاست، او اذعان میکند که یوکو هم باید به عنوان تصنیفگر این ترانه شناخته شود. در همین مصاحبه او اعتراف کردهاست که در زمان انتشار این ترانه، اعلام نقش یوکو در مورد متن ترانه را نمیتوانسته بدلیل دید بسیار مردانهاش بپذیرد.
در هر صورت این ترانه به مشهورترین ترانهٔ لنون و امضایی برای او تبدیل شد.
پانویس:
کتاب «لنون در آمریکا» نوشته گفری گیلیانو. لنون، جان. تصور کن. ترجمهٔ مورسو روکانتن. تهران: شرکت انتشارات لحظه، ۱۳۸۵
منم مثه جان فک میکنم و واسه همچین روزی تلاش میکنم اون رویا هروز داره بزرگتر میشه مثلا هروز تعداد اتئیست ها و اخلاق گراها بیشتر میشه مذهبی که بزرگترین توهم بشره داره پاک میشه،کسایی مثه ما که تو کشور جهان سومی زندگی میکنیم باید مطالعه کنیم و آگاهیمونو از علم بیشتر کنیم،جان لنون یه اسطورس قلب پاک جان لنون بخاطر صلح منوتو از کار ایستاد لطفا اگه بهش حق نمیدی متهمش نکن،عزیز همه ی ما انسانیم!