چرا تارکوفسکی جاودانه است؟
به گمانم نابوکوف است که می گوید:" هنر به جای خالی یک حقیقت اشاره غمگشارانه دارد."حقیقتی که می توانست باشد اما نیست یا بود و به واسطه ندانم کاری و غفلت آدمیان از دست رفت.حقیقت سترگی که آندره ی تارکوفسکی بدان اشاره داردگم شدن آدمیان در میان هیاهوی فنآوریانه و غریب قرن و دورافتادن از عالم معنا ست.
تارکوفسکی به مدد مدیوم یا ابزار سینما به زیبا ترین وجه این دغدغه را به تصویر کشیده ُ در فقدانش غمگساری می کند و به ما هشدار می دهد.
او در مصاحبه ای در سال 1986 درباره ایثار گفت:« این فیلم بحثی را مطرح می کند که به نظر من خیلی اهمیت دارد; فقدان فضای فرهنگی برای معنویت. ما حوزه ی امکانات مادی و تجربه های مادی مان را گسترش داده ایم، بی انکه به تهدیدی فکر کنیم که محروم کردن انسان از ابعاد معنوی به وجود خواهد اورد. انسان در رنج است، اما نمی داند چرا، دلم می خواست نشان دهم که انسان می تواند با تجدید پیمان با خود و سرچشمه های معنوی اش، رابطه اش با زندگی راعوض کند. و یک راه بازیابی کمال اخلاقی .... یافتن توان برای ایثار است.»
ایوور مونتاگ می نویسد: « فکر نمی کنم کسی از فیلمهای تارکوفسکی لذت ببرد، این فیلمها بسیار ازاردهنده و عذاب اور، و در بهترین حالت مسحورکننده اند ... یادتان باشد، او متعلق به نسلی است که وقتی بچه بود در کشورش بیست میلیون نفرمردند. اما وقتی ادم یک فیلم را از او می بیند، دلش می خواهد دوباره آن را ببیند و دوباره و دوباره ; افکار به شکل زنجیره ای به ذهن آدم هجوم می اورند.» دیوید تامپسن یکی از معدود کسانی است که معتقد است تارکوفسکی را بیش از حد بزرگ کرده اند:« شکوه فیلمهای تارکوفسکی نباید شکافی را پنهان کند که میان تلاش اوبرای یافتن کمپوزیسیون های شاعرانه و جستجوی واقعی آدم ها یا جامعه وجود دارد.» اما برای کارگردان جوانی چون سرگی پاراجانف « تارکوفسکی پدیده ای است... حیرت انگیز، غیرقابل تکرار، تقلید ناپذیر و زیبا... اول اینکه اگر کودکی ایوان نبود نمی دانم چه می کردم و ایا اصلا به سینما روی می اوردم یا نه... من تارکوفسکی را کارگردان شماره یک اتحاد شوروی می دانم... او نابغه است.»
گرچه انتخاب یک فیلم از میان اثار تارکوفسکی کاری است نابجا اما بیشتر علاقمندان او سه فیلم آخرش یعنی فیلمهای استاکر ـ نوستالژیا و ایثار را از بهترین آثار او می دانند