کوه ها بر بام زندگی تا دروازه طلایی خورشید، دستی خنجر آبگون ماه، می شکفم نیما خسروی پ.ن: اعتراف می کنم که عکس قدیمی است!
از بلندای عشق
با ارمغان عشق و لبخند
می ایستم در انتهای شب
دل می سپارم
با اعتراف واپسین.
ناباور زمزمه می کنند.
جام غم می شکنم !
می خوانم تو را
نقش می زنم
با ستاره ها،
قلبی بر آسمان.
با اسب سرکش ابر می روم.
دستی
سیب سرخ.
در رویای دیگری :
هنگام دوستت دارم
پژواک من
تویی!