ا هر لحظه از دیدارمان را بسان روز موعود جشن می گیریم
به تنهایی در تمام دنیا.
تو سبکتر و جسورتر از بال یک پرنده
پله ها را دو تا یکی به پایین پرواز می کردی.
سرگیجه ی محض
مرا درون یاس های نمناک قلمرو تو در آن سوی آینه می برد.
هنگامی که شب فرود می آید باران رحمت بر من فرو می بارد؛
دروازه های دگرگونی گشوده می شوند
و در تاریکی، آنجا برهنگی تو سوسو می زند
و من به آرامی به بیدار کردن تو خم می شوم و می گویم “خداوند پشتیبانت!”
و می دانستم که دعای من برای تو که هنوز در خوابی لبخندی است.
یاس های روی میز به پیش می آیند
تا پلک های تو را لمس کنند
با آبی آسمانی
و پلک های کوچک آبی تو آرام بودند
و دستهایت گرم،
بسته در رودخانه های بلورین جاری،
کوه های مه گرفته و دریاها که به نوری ضعیف می تابیدند.
گوی هایی بلورین را در دست داشتی و بر سریر خفته بودی .
و _خداوندا_ تو از آن من بودی!
بیدار شدی و دگرگون گشتی با زبان دنیوی ما،
سپس گلوی من پر شد از قدرتی تازه،
و معنی جدیدی به “تو” داد که اکنون “سرور” معنی می داد.
همه چیز دگرگون شد حتی کوزه و میز،
هنگامی که چونان نگهبانی میان ما قرار می گیرند آب های جامد لایه لایه.
ما کشیده می شدیم به شهرهایی که از جادوی گذشته ما ساخته شده بودند، مانند سراب.
بر فرشی از نعناع زیر پایمان؛
پرنده ها همراهی مان می کردند و ماهیان پی ما در خلاف جهت آب شنا می کردند تا جایی که آسمان برای ما گسترده بود.
و تقدیر که در پی شب زنده داری ما می آمد همچون مرد دیوانه ای با تیغی در کف…
The Mirror (۱۹۷۵)
“Zerkalo” (original title)
108 min - Biography | Drama - ۷ March 1975 (Soviet Union)
Director: Andrei Tarkovsky
Writers: Aleksandr Misharin, Andrei Tarkovsky, ۱ more credit »
Stars: Margarita Terekhova, Oleg Yankovskiy, Filipp Yankovsky |
Ratings: ۷٫۹/۱۰ from ۱۲,۸۸۷ users
Reviews: ۷۴ user | ۳۵ critic
A man in his forties is going to die and remembers his past. His childhood, his mother, the war, personal moments but things that also tell the story of all the Russian nation…
http://www.imdb.com/title/tt0072443/
واقعأ فوقولادس