نیست وش باشد خیال اندر میان
تو جهانی بر خیالی بین روان
مولوی
بی تردیدعنصر تخیل رکن رکین خلاقیت هنری و مهمترین ابزار تولید هنری است در آفریدن فضاهای ذهنی مورد نظر هنرمند و بازآفرینی واژه ها ، رنگ ها ،نت ها ،فیگور ها . نماها تا آنجا که هر چه تخیل قوی تر باشد برون داد هنری نیز جذابیت بیشتری می یابد .
این فرآیند گاه ریشه در درگیری ذهن هنرمند در اسطوره ها یا کهن الگو ها ی بشری دارد و یا تلاش بازیگوشانه هنرمند در چسباندن تصاویر ، زمان ها و مکان ها ی گونه گون در یک بافت نو که غریب و شگفت می نماید.
تخیل هر چه باشد به دلیل نقشی که در تاریخ اختراع ،مکاشفات و هنر دارد مورد توجه اندیشمندان قرارگرفته و هر یک خواسته اند از سویه ی فکری خود ان را تعریف یا تفسیر کنند .برای من این نگرش هاهمواره جالب توجه بوده اند.
فروید در پژوهشهای خود در زمینه اسطورهشناسی نوعی مرده ریگ کهن و روانشناسیک را با رویکرد جنسی درباره ی ضمیر ناخودآگاه منتشر نمود .او بر این باور بود که عقدههایی که در تخیل انسان بازنمود پیدا میکنند خواستههای سرکوب شده اویند و به دنبال آن همه ی نگاره های هنرمندانه و شاعرانه برگرفته از همین عقدهها هستند که در تخیل و آفرینش هنری نقش پیدا میکنند.
گوستاو لِبون، روانشناس فرانسوی، «پیشنهادههای روانی-باستانی» را به عنوان میراثی که از نیاکان بشر در جوامع پیشقبیلهیی برگرفته شده است و ذهن بشر لانه کرده مطرح نمود امایونگ برخلاف لِبون می گفت از این نظر که محتویات روانی انسان در ضمیر ناخودآگاه ذهن قرار دارند ، رفتار آدمی در سیطره آن قرار داردد. در تقسیمبندی یونگ از ناخودآگاه نخست محرکهایی که به دلیل ناکافی بودن قوه تحریک به آستانه خودآگاه نرسیدهاند یا خواستههای شخصی که در برخورد با موانع اجتماعی در روند ارضای خود واپس زده شدهاند، در ناهوشیار مستقر شدهاند؛ و دسته دوم مضامینی هستند که از تجارب شخصی فرد نشات نگرفتهاند و در ذهن تمامی نوع بشر مستقر هستند. این همان اسطورهها و افسانههایی هستند که در انجام رفتارها و حرکات بشر نقش دارند. یونگ این رفتارها را در نگرههای اسطورهیی یافت که در هزاران سال از اسلاف ما به طور موروثی در قالب رفتاری در زنجیره DNA به ما رسیدهاند. یونگ در تحلیل ذهن، مضامین اسطورهیی بشر را «پندارههای آغازین» مینامد که اصلیترین حوزه ناخودآگاه جمعی را شکل میدهند و رو به سوی خودآگاه شدن دارند. پندارهای آغازین به مثابه نیروهایی بالقوه در عمق ناخودآگاه انسان قرار دارند.
گاستون باشلار، فیلسوف و منتقد ادبی فرانسوی شهیر، زمینهساز تحولی شگرف در حوزه نقد ادبی قرن بیستم محسوب میشود. باشلار در آغاز تا حد زیادی تحت تاثیر مفهوم ناخودآگاه فروید قرار داشت اما بعدها به یونگ گرایش بیشتری یافت. باشلار معتقد است در تصویر تخیل امری روانشناسانه دخیل نیست، بلکه عکس قضیه برقرار است و این تصاویر هستند که عقدهها را برمیانگیزانند. تخیل در پرتو خودآگاهی قرار دارد. از این رو که در آن، انسان دارای هوشیاری و شعور است.
باشلار با مطرح ساختن عناصر نخستین به نوعی در پی تفسیر و تبیین پندارههای آغازین تخیل انسان است. در نگاه او هر یک از شاعران به یکی از این عناصر پرداخته است و با همین نگاه سبک پدیدارشناسی باشلار مبتنی بر امر تخیل است.
آبشخور: هفتمین ققنوس