تا بهارِ گونه هایت !
=============
صدای تو در گوشه ذهن پیچید
خیسم از شعر
زیر باران اقاقی !
رویا
مرا ُبردتا دّمِِ ِ شگرف ِ لمس ِگونه هایت؛
-و یادم هست
با خودم می گفتم : شگفتا!زمستان ندارد این بهار!
که پرنده ی دل
عاشقانه ترین آوازش را
به پای تو می ریزد.
به پای تو که زیبایی !
روی بر می گردانم
خوابِ تابستان
ازترانه های بامدادِ نفس هایت سیراب.
می گشایم چشم
آه
کنار منی و من
همچنان دلتنگ!
زیبا!
بگذار بخوابم هفت هزار سال دیگر
تا ببینم
خواب بهار گونه هایت !
نیما خسروی
بازنویسی 13اردیبهشت 93
این شعر را می توانید اینجا ، اینجا و اینجا نیز بخوانید