آلبرکامو مردی بی اندازه فراتر از فلسفه و ادبیات
آنچه کامو می نویسد زبان حال خویش است به عنوان نویسنده ی وابسته به دوسرزمین –الجزایر و فرانسه (زادگاهش و زیست بومش)با دو فرهنگ متفاوت- در دوران جنگ سرد ، جا به جایی ارزش ها ،و تورم اندیشه گون ِفلسفه ی اصالت بودن ...آنچه کامو می نویسد را باید جدی گرفت چون آنچه می نویسیم گاه از سر گمان ما از نزدیکی مفهوم نوشته مان با حقیقت بر می آید -که ممکن است گمانی بر خطا بوده و هرگزمتحقق نگردد!- و گاه از تجربه مستقیم ِبرخورد با خویش و جهان ،رو در رویی خودآگاه و ناخودآگاه و درد و لذتی توامان که جان و روح نویسنده چنگ می افکند و او را می کشاند به هرآنجا که خاطرخواه اوست...من کامو را از دیدی دیگر نیز پاس می دارم ...این مرد آنقدر آگاه بود که جهان او را نه تنها نویسنده ای دل اگاه و روشن که در اندازه های فیلسوفی همچون «سارتر» و چه بسا فراتر از فلسفه و ادبیات می بیند.
نیماخسروی
به تلگرام من بپیوندید: