نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

فیلمنامه :آینه های رو به رو

آینه های رو به رو

  

گورستان.روز.خارجی(زمان گذشته)

آسمان ابری و زمین نمناک.نزهت سراپا سیاه پوشیده ،خسته و منگ پاهایش را دنبال خود می کشد و می آید.باد. مردی با بیل به او می رسد.
مرد: عقب چی می گردی؟
نزهت: (سرگشته)گفتن باید این طرفا باشه،کسی نمی دونه کجا بردنش.من خاک تازه ای نمی بینم .
گفتن باید همین ورها باشه.
مرد: هیچ نشونه ای ازش داری؟
نزهت: ذوق شعر داشت.عاشق خاک بود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد