نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

صمد بهرنگی با ماهی سیاه کوچولویش از آب های ارس تا جاودانگی

صمد بهرنگی با ماهی سیاه کوچولویش از آب های ارس تا جاودانگی

صمد بهرنگی با ماهی سیاه کوچولویش از آب های ارس تا جاودانگی
 

 

صمد بهرنگی را بسیار دوست می دارم .نه فقط به خاطر روحیه عصیانگرو آزادیخواهش و حتا گرایش های چپی که داشت،  و نه بابت اینکه یک معلم بود،معلمی مهربان که جانش از اتش عشق به میهن و بجه های او می سوخت و می گداخت .همه و همه مهم .اما دلبستگی من به صمد از صبح یک روز زمستانی یعنی هشتم اسفند هزار و سیصد و پنجاه و سه آغاز شد .یعنی روز تولد چهار سالگی من .جلد سفید و قطع ویژه کتاب های کانون.با طرح ماهی سیاه با چشمانی سرخ در زمینه سبز لجنی و صدای دلنشین پدر که نیمای کوچکش را بر زانویش می نشاند؛ هنوز خاطره ام را می نوازد:خوانش دوباره و چند باره قصه ماجراجویی ماهی سیاه کوچولو را از رود به دریا تا آنجا که به آبگیر کوچکش بازمی گردد و سال ها بعد داستانش را برای نوه هایش بازگو می کند ....و پیام انقلابی داستان((نقل به مضمون)) :"مرگ خیلی آسان می تواند به سراغ من بیاید که چندان مهم نیست .مهم آنست که مرگ یا زندگی من چه تاثیری می تواندروی زندگی دیگران بگذارد."

من و نسل من تربیت شده دورانی بودیم که حاصلش رویش میلیونی نسل سوخته پس از انقلاب شد.

نسل ایده آلیست و احساساتی و آرمان گرایی که پرورده ی ادبیات چپ امثال صمد ، خسرو گلسرخی ،نیما و شاملو و اخوان، دکتر شریعتی و... بود.نسلی که می خواست جهان را تغییر دهد اما سی چهل سال بعد اگر زنده ماند شاهد بود که خود او و امثالش تا چه میزان استحاله شده و تغییر یافته اند.نسلی که بار ها به زانو درآمدنش را دیده ام.نسلی که خروس مجلس عزا و عروسی بود و دم به دم قربانی جریانات و التهاب های چند دهه گذشته. نسل جوان پس از انقلاب پنجاه و هفت را می گویم....نسل جنگ ...نسل بیکاری ...نسل فقر ...نسل تبعیض...نسل مشاهده گر وارونه شدن امید ها و آرزوها ...نسلی که هنوز اگر سر بر می کند با باتوم و شکنجه و گلوله پاسخش را می دهند.


گرچه نگرش صمد به نوعی مبارزه مسلحانه و اقدام خشونت آمیز را به کودکان آن زمان می آموخت و نتیجه اش شد خشونتی که سی سال است دارد در همه جوانب جامعه تاخت و تاز می کند و شاید در قالب افراطی گرایی مذهبی دامنه اش به جهان نیز کشیده شده است.اما او را و قلمش را دوست می دارم.هر چند امیدوارم این خشونت جایی ،در نقطه یی،توسط فرزندان همین خاک متوقف شده و جایش را به شعور و همزیستی و تحمل و مسامحه بدهد .اما یاد صمد و ماهی سیاه کوچولویش را که از آب های خروشان ارس به جاودانگی پیوستند گرامی می دارم.

نیماخسروی


صمد بهرنگی
صمد بهرنگی، در تیرماه 1318، در محله ی «چرنداب» تبریز از پدر و مادری تبریزی به دنیا آمد. سیکل اول را در دبیرستان تربیت تبریز خواند و سپس ضمن تدریس درروستاهای آذربایجان، ششم متوسطه رابه صورت متفرقه گذراند و از دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز در رشته ی زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد.او با آن که مدرک لیسانس داشت، باز هم چند سالی در کلاس های اول دبستان تدریس کرد و همزمان به گردآوری وبازنویسی داستان های عامیانه، ترجمه ی آثار مختلف خارجی و تألیف کتاب برای کودکان و تحقیق درمسایل تعلیم و تربیت پرداخت.

عشق او به آموزش و تداوم فرهنگ یک ملت، او را بر آن داشت تا با فکری روشن و ایمانی استوار، به روستاهای آذربایجان برود و به کودکان درس بدهد، بیاموزد و بیاموزاند که زندگی این نیست و انسان بیش از این که هست نیز می تواند باشد. صمد یک استثنا بود؛ روشنفکری که فکر روشنش به عمل درآمد و به کار گرفته شد. او درباره ی خود و خانواده اش فقط این چند جمله را نوشته است: «مثل قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم. ولی نه مثل قارچ زود از پادرآمدم. هر جا نَمی بود به خود کشیدم. کسی نشد مرا آبیاری کند. نمو کردم مثل درخت سنجد، کج و معوج و قانع به آب کم و شدم معلم روستاهای آذربایجان»
گاه آثارش را به نام های بهرنگ صاد و چنگیز مرآتی می نوشت. آثاربهرنگی پس از مرگ وی توسط ناشران به چاپ رسید. کتاب "ماهی سیاه کوچولوی" او که از برترین کتب در رده ی کودکان است از سوی شورای کتاب کودک به عنوان بهترین کتاب سال شناخته شد و سال بعد آن 1969 (1348) برنده ی جایزه ی نمایشگاه بولون ایتالیا و همچنین برنده ی جایزه ی بی ینال براتیسلاوای چکسلواکی شد. تصاویر همین کتاب که توسط فرشید مثقالی تصویرگری شده بود نیز جوایز متعددی ازجشنواره های معتبر جهانی دریافت کرد .
صمد بهرنگی، هرگز ازدواج نکرد و در 17 شهریور 1348، در 29 سالگی، زمانی که برای شنا رود ارس رفته بود، غرق شد.نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه‌ها و هم به شکل شایعه بحث‌هایی وجود داشته‌است. یک نظریه این است که وی به دستور دولت پادشاه پهلوی کشته شده ‌است. نظریه ی دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده است.تعداد داستان هایی که صمد بهرنگی برای کودکان نوشت، به استثنای تلخون که می توان گفت در حیطه ی ادبیات کودک و نوجوان نیست، جمعاً 13 اثر را شامل می شود.
آثار صمدبهرنگی:مجموعه داستان هابی نام (1344( - الدوز و کلاغ ها ( 1345) - الدوز و عروسک سخن گو ( 1346) - پسرک لبو فروش ( 1346) - افسانه ی محبت (1346) - ماهی سیاه کوچولو ( 1347) - کچل کفترباز ( 1348) - دانه ی برف (1348) - تلخون و چند قصه ی دیگر ( 1349، یک سال بعد از مرگ صمد منتشر شد)افسانه های آذربایجان - ترجمه (جلد اول 1344 ، جلد دوم 1347)

 


به تلگرام من بپیوندید:

https://telegram.me/nimaphonix

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد