نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نقدی بر فیلم زنان بدون مردان

  

 

نقدی بر فیلم «زنان بدون مردان»ساخته شیرین نشاط

نیماخسروی  

بالاخره پس از دو سال موفق شدم فیلم «زنان بدون مردان »ساخته خانم شیرین نشاط را ببینم.اشتیاق و جستجوی دیدن این فیلم نخست به دلیل پشتوانه ادبی آن یعنی رمان بانو شهرنوش پارسی پور با همین عنوان بود و دیگر آنکه مشاهده اثری دیگر از آ ندسته از فیلمسازانی که من آنها را «فیلمسازان آزاد »می نامم در خارج از کشور.«فیلمسازان آزاد »هنرمندان ایرانی هستند که -بطور معمول- بدون وابستگی  و پیروی از خط مشی های حکومتی و بیشتر بی کمک و بدون اخذ مجوز های دولتی فیلم می سازند و آثارشان بطور معمول به دلیل رها بودن از فضای خود سانسوری یا  ممیزی دستگاههای نظارتی قابل توجه به نظر رسیده و از سوی جشنواره ای خارجی مورد توجه قرارمی گیرند.کسانی چون عباس کیارستمی، محسن مخملباف، بهمن قبادی، مجید مجیدی ، جعفر پناهی ، مرجان ساتراپی ،محمد رسولف و... اکنون خانم شیرین نشاط .  عکاس و ویدئوآرتیست ایرانی ساکن نیویورک  که زنان بدون مردان نخستین تجربه ساخت فیلم بلند بلند وی می باشد....




 


فیلم «زنان بدون مردان »  در سال ۲۰۰۹ توانست از دو هزار فیلم ارسالی به جشنواره ونیز، به بخش مسابقه آن راه یافته و تندیس شیر نقره‌ای جشنواره بین‌المللی سینمایی ونیز را به عنوان بهترین کارگردان از ان شیرین نشاط نماید. این فیلم همچنین در  فستیوال ساندنس ۲۰۱۰ انتخاب شده و در سطح گسترده در آمریکا توزیع و مورد استقبال مردم و منتقدین قرار گرفت.

«زنان بدون مردان »  محصول مشترک آلمان و فرانسه است و  در مجموع ساختش  پنج سال به طول انجامیدو به زبان پارسی و با هنرپیشه های ایرانی مقیم خارج از کشور به مدت دو ماه در شهر کازابلانکا در کشور مراکش فیلمبرداری گردید.

علیرغم اینکه تمامی مراحل فیلمبرداری در شهر کازابلانکا وکشور مراکش انجام شده است، تلاش کارگردان و گروهش در فضاسازی و ایجاد لوکیشن ها و القای  روح ایرانی فیلم، همچنین  نزدیک ساختن فضای کلی اثر به دوران دهه ی 30 خورشیدی در ایران بسیارجلب توجه می کندو از نقاط قوت آن به حساب می آید.(البته اگر لو رفتن برخی چیدمان صحنه های داخلی و سر در تابلوی مغازه  ها، در سکانس های تظاهرات ، برخی رقص ها و لهجه های عربی سیاهی لشکر ها را نادیده بگیریم. )

یکی دیگر از نکات جالب توجه فیلم این است که  یک خانم  فیلمی پارسی زبان ساخته، انهم در اقتباس از یک اثر مشهور ادبی(رمان به همین عنوان از شهرنوش پارسی پور)؛ با بن مایه یکی از بحرانی ترین دوران تاریخی ایران با زمان 97 دقیقه و  با لوکیشن های باز چندگانه با سیاهی لشکر هایی عربی که قرار است نقش ایرانیان پایتخت نشین  دهه سی خورشیدی را ایفا کنند.نقش مردمی  که از دولت نونهاد و ملی گرای مصدق در برابر نظامیان ،اوباش وحزبی ها و  مذهبیون مخالف  جیره خوار حکومتی پشتیبانی کردند ،کتک خوردند،زندانی یا کشته شدند.بدون امید اکران در کشور و مطمئن از رو در رویی با  تفکری که در اینسو و داخل کشور آن را بر نمی تابند ؛ چنین پروژه ای  آنهم در خارج از کشور کار ساده ای نیست .

من در عین آنکه دردقیقه هایی از فیلم مسحور نماهایش شدم اما در کل امتیاز درخشانی به آن نمی دهم زیرا به نظرم فیلم در کنار همه ی زیبایی اش مشکلاتی داشت  که در ادامه سعی خواهم نمود به برخی از انها اشاره کنم .مجموعه نظراتم را در باره نقاط قوت و ضعف فیلم در ادامه بخوانید:

یکم:

اقتباس سینمایی( بررسی تطبیقی فیلم و کتاب )

یک اثر هنری از مجموعه تجربه  ها و خوانده ها و شنیده ها و  رخداد های زندگی و خاطرات و رویاها و بسیاری از افکار واحساسات و  گرایش های ذهن هنرمند  که گاه خود وی از آنها آگاهی درستی ندارد- یا چه بسا انها را فراموش کرده باشد- از ناخود اگاهش بر میاید به وجود می اید

مهمترین رخدادهایی که از کودکی تا پیری زندگی یک هنرمند را رقم زده ،تاثیر خانواده و دوستان در شخصیت او ، چالش های بزرگ وی و شکست ها ، پیروزی ها ، عشق ها و سرخوردگی ها و سرکوب هایی که شده ، آرزوها و امید ها و نومیدی هایش  در مدیوم هنر در قالب اثر هنری زاده می شوند

در بسیاری از آثار هنری شخصیت های  اثر به نوعی بازنمود ویژگی های شخصی  و ابعاد شخصیتی هنرمند و حتا امیال و آرزوها و خواستهای پنهان یا سرکوب شده ی وی می باشند.

 بنابراین ما در رمان «زنان بدون مردان» با باز نمود همین ابعاد شخصیتی و درونیات نویسنده روبروییم.شخصیت های اصلی  این داستان  زن اند و نویسنده نیز یک زن است.تک تک شخصیت ها دچار آزردگی و رنجش و حتا صدماتی از جامعه مذهبی –سنتی ومرد سالاری هستند که آنها را به زندگی بدون مردان واداشته است.مونس ، فخری، فائزه و زرین چهار  شخصیت  اصلی داستان  آمده اند تا رنج هایشان را با مخاطب قسمت کنند.

اینکه تاریخ سینما گواهی می دهد بیشتر اقتباس های سینمایی از آثار ادبی کارهای چشمگیری در نمی آیند در اقتباس خانم نشاط از رمان «زنان بدون مردان » خانم پارسی پورنیز مصداق یافته است .البته باید دانست تولید هنری فیلمسازان آزاد آنهم از اثر نویسنده ای که آثارش  از«سگ و زمستان بلند1355»تا «بربال بادنشستن 1381»و«زنان بدون مردان 1368» و« طوبا ومعنای شب1368» از جدی ترین نوشته های  ادبیات داستانی پارسی زبان نیم قرن گذشته است و اینک دستمایه ساخت فیلمی شده که امکان ساخت آن (به دلیل موضوعات و بن مایه داستان )در داخل کشور وجود نداشته رخدادی قابل توجه و در خور ستایش است.هرچند پرداختن به آن نیزانتظار مخاطب را نیز بالا می برد.

کسانی که رمان را خوانده اند با دیدن فیلم درخواهند یافت که آقای شجاع آذری وهمسر ایشان خانم شیرین نشاط در نگارش فیلمنامه شاید20درصد از داستان بهره برده اند تا آنجا که موضوعات داستان و شخصیت پردازی ها بسیار دگرگون شده است . شهرنوش پارسی پور کتاب را تحت تاثیر رئالیسم جادویی کاستاندا و مارکز در سال 1357 با نگاهی جامعه شناسانه و روانشناسانه  با گرایشات عرفانی نوشته ،آثار پارسی پوراز جمله«زنان بدون مردان » با نگاهی  طنز آمیز خواننده را به دنیای ناخودآگاه و غرایز و سمبل و اسطوره می برد.اما فیلمنامه در سی سال بعد و با تکیه برشکست جنبش آزادی خواهی در ایران از رمان دکتر مصدق  نوعی فمینیسم و آزادیخواهی سیاسی و چالش طلبی با تفکر غالب مذهبی –سیاسی حاکم بر ایران را تبیلغ می کند. شهرنوش پارسی پور نویسنده کتاب "زنان بدون مردان" در همین رابطه می گوید: "اینکه فیلم دوران مصدق را نشان می دهد عقیده و ایده شیرین نشاط بود و در کتاب من چنین نیست. اصلا تز من در کتاب این بود که چرا زنان در آن زمان نمی توانستند در مسائل سیاسی دخالت کنند ولی ایشان عوض کرد و زنان در آن دوره فعالیت می کنند. ولی باید بگویم صحنه ها خوب درآمده اند.

 داستان با گزارشی از مهدخت آغاز می شود ،زنی که در نگاه رئالسیت جادویی پاسی پورتبدیل به درخت می شود!این قسمت علی رغم ارزش های زیبایی شناسی ای که دارد به کل از فیلمنامه حذف میشود.مونس (با بازی شبنم طلوعی )در داستان دوبار میمیرد و زنده میشود .یکبار خود را از پشت بام فرومی اندازد و بار دیگر هنگامی ست که پس از یکماه به خانه بازمی گردد و امیرخان از سر غیرت او را با کارد می کشد و با کمک فائزه در باغچه خاک می کند.فخری( در داستان خانم فرخ لقا صدرالدیوان گلچهره  ) شوهرش را با مشت می زند و مردک پس از فرو افتادن از پله ها می میرد اما در فیلم او شوهرش را ترک می کند.زرین در کتاب زن  روسپی با نشاط و لطیفه گویی است که از یک روز صبح همه ی مشتریان مردش را بدون سر می بیندو از آن به بعد حالش دگرگون شده و می گریزد و پس از پناه آوردن به باغ با باغبان ازدواج  کرده ،بچه دار می شود و یک نیلوفر به دنیا می آورد و در آخرین پاراگراف داستان همراه با شوهرش  روی نیلوفر می نشینند و دود می شوند و به آسمان می روند.

موضوع اصلی کتاب چالش های زنان با بدفهمی های رایج در جامعه سنتی /مذهبی و موضوع هویت و بکارت است.زنان کتاب مونس ، فائزه و زرین مورد تجاوز قرارمی گیرند.بکارتی  که بیرون از قوانین شرع و عرف زایل شده پس دیگراین زنان حقی برای زیستن عادی و معمولی ندارند و با پناه اوردن به باغ و یافتن یکدیگر و استحاله ای که می یابند و از قید و بند این موضوع آزاد شده و میبینیم که در داستان از ان پس دیگر موضوع بکارت اهمیتی ندارد زیرا حصار های باغ آنها را از تعرض مردان متجاوز و خواهر کش مصون می داردو این زنان به هویت راستینشان پی می برند.این بزرگترین دستاورد یک کتاب رمان است اما فیلم در حد آسیبی که دو زن فائزه و زرین از شهوت طلبی لجام گسیخته مردان در جامعه مردسالار می برد باقی می ماندو تباهی  زنان بدون مردان در فیلم مرثیه ای خاموش و خشمی فروخفته است که کارگردان  می خواهد آنرا زیر خاکستر نگاه دارد. در کتاب افزون بر موضوعات زن ستیزی وخشونت بر علیه زنان که چهار زن و یک زن –درخت را به واکنش و طغیان وا میدارد موضوعات مربوط  به سکسوالیته که شاید به زعم خانم پارسی پوربه دلیل آنکه در تفکر سنتی و مذهبی  تابو پنداشته شده و همراه با خرافه  و تخیل بصورت رمز و راز تبدیل به دغدغه نهانی زنان و مصداق اساسی هویت ایشان شده تا انجا که  روی نگرش و نحوه زیستنشان تاثیر می گذارد.خود ایشان در مصاحبه ای می گوید:(( من برای نوشتن آن کتاب بیشتر الهام گرفته بودم از زندگی دختر خاله ام ...... او در سن ۳۵ سالگی، یک دختر لیسانیه، و دبیر دبیرستان، بالاخره رضایت به ازدواج داد. عقد کرده بودند ولی هنوز عروسی نکرده بودند. با شوهرش رفته بودند سینما و برگشته بودند. موقع خدا حافظی دم در شوهرش او را بوسیده بود. خاله من تعریف می کرد که وقتی دختر وارد شد رنگ به چهره اش نبود. گفتم مادر چی شده؟ گفت هیچی مادر، من فکر می کنم همه چیز تمام شد. ایشان از فشار آغوش مرد واقعا دچار این مسأله شده بود که دیگر باکره نیست. ما یک همچین جامعه ای داریم که دختر لیسانسیه اینطور فکر می کند. حالا البته نه. ولی تا نسل ما خیلی از دخترها اساسا با بدن خودشان بیگانه بودند. چیزی از بدن خودشان نمی دانستند. من خودم حتی تا زمانی که بچه دار هم شده بودم واقعا نمی دانستم بکارت چیست.))

                                                                                                     

                               

در کتاب فائزه ومونس درهنگام رفتن به باغ مورد تجاوز راننده یک کامیون و شاگردش قرارمی گیرند اما در فیلم فقط فائزه که می ترسد همراه با مونس برای گوش کردن به رادیو به قهوه خانه وارد شود و مورد تعقیب قرارمی گیردو سپس به او تجاوزمی کنند. جالب اینکه مونس به محض زنده رشدن هوس گوش دادن به رادیومی کندو دو نفر مزاحم  که در قهوه خانه نشسته اند به جای آنکه به وی بند کنند  به دنبال فائزه می روندکه یرون ایستاده  و مونس را نشستن در انجا منع می کند.شاید نظر فیلمنامه نویس این بوده  که  مشارکت اجتماعی  امنیت زن را بالا می برد و در نگرش سنتی است که زن تبدیل به موجودی می شود که باید مراقبش بود مبادا که گربه شاخش بزند!زن سنتی آسیب پذیرو همواره در خطر است زیرا نقش زن در جامعه سنتی فقط شوهر داری ،بچه داری و خانه داری است و زنی که این نقش ها را نپذیرد ،زنی محترم نیست پس مردان را تحریک می کند و ممکن است اسباب کامجویی آنان قرار بگیرد!(اظهار نظر مسئولین در خصوص پرونده تجاوز گروهی در باغ خمینی شهر اصفهان را که یادتان هست؟!)

در کتاب مردی که عشق خانم فرخ لقا صدرالدیوان گلچهره است(فخرالدین ) از همسر آمریکایی اش جدا شده اما در حادثه رانندگی جان می بازد و فخری با یکی از اعیان شهر ازدواج میکند اما در فیلم این شخصیت (عباس با بازی بیژن دانشمند)در میهمانی فخری(با بازی آریتا شهرزاد) حاضر شده و همسر خارجی خود رابه فخری معرفی میکند تا قصر آرزو ها و آمال زن به ناگاه ویران شود.

                              

در کل ماجراهای فرعی و دیالوگ های بسیاری از کتاب حذف شده وبه جای آنها موضوع سرنگونی مصدق که صفحات نخست کتاب به ان اشاره شده بود  در فیلم به عنوان یکی از مضامین اصلی فیلم و رخدادی که در زندگی همه ایرانیان بویژه سرنوشت چهار شخصیت زن فیلم تاثیر گذار بوده به شدت برجسته نمایی شده است.

                              

شخصیت جوان توده ای (علی) و گرایش مونس به بودن در کنار او و شرکت در کنش های سیاسی دوران کودتای 1332از موضوعاتی است که در کتاب نبوده اما در فیلمنامه اضافه گشته است.

در فیلم آقای عباس  بختیاری (که موسیقی های پارسی فیلم را نیز ساخته اند) بسیار زیبا ساز می نوازند و می خوانند هنر نمایی می کنند  که در کتاب به آن اشاره ای نشده است.همچنین ماجرای کمیک ورود ناگهانی افسر ارتشی و گروهش به مهمانی و استحاله ی حضور تحمیلی این گروه و برهم خوردن میهمانی تا نوشیدن به همراه مهمانان وشعر خواندن افسر در کتاب وجود ندارد.

برخورد امیرخان با فائزه در فیلم بطور کامل با کتاب متفاوت است.در کتاب فائزه و امیر مخفیانه یکدیگر را می بینند و سرانجام ازدواج می کننداما در فیلم فائزه که قرار است یکی از پرچمداران دفاع از حقوق زنان باشد حق امیرخان را کف دستش می گذاردو پیشنهاد ازدواجش را رد می کند!

تفاوت و دیگرگونی اساسی فیلم با کتاب از آنجامی آید که شهرنوش پارسی پور به رخ دادن ماجراها در دوران بحرانی کشوراشاره داردو در عین حال تاکید دارد که زنان داستانش  در اسارت نظام مرد سالار حاکم خرد و تحقیر میشوند و از شرایط موجودشان می گریزند و به باغی رویایی وارد می شوند ؛در انجا یکدیگر را می بینند و ارتباطشان و وقایع پس از ان موجب تغییر شرایط  می شود .زنان بدون مردان پارسی پور نه اینکه بدون مردان خوشبخت و کامل باشند بلکه بر اساس گوهر زنانگی شان می خواهند مورد توجه و احترام مردان قرار بگیرند .می خواهند معشوق باشند ،بی انکه تن به اسارت و زندان خانه دهند .می خواهند عشق بدون احساس گناه را تجربه کنند .می خواهند امنیت و احترام و هویتشان از سوی مردان به رسمیت شناخته  شود.آنها نمی خواهند از مردان بیگانه بخاطر تجاوزگری و از برادر و پدر و شوهر بخاطر خشونت و کتک خوردن هراس داشته باشند. هر یک در جریان داستان تجربه های نویی را پشت سر می گذارند   به فراخور حالشان رشد می کنند .

                             

در کتاب «زنان بدون مردان» مهدخت می شکفد و شکوفه می دهد و زمین و زمان را پر از دانه می کند، فخری به شهر بازمی گرددو ازدواج می کند،زرین با باغبان مهربان ازدواج نموده و بچه دار می شوندو..،مونس به توصیه باغبان دوباره انسان می شودو معلمی پیشه می کند. اما زنان بدون مردان شیرین نشاط نه تنها به شرایط بهتری نمی رسند که بدون مردان می میرند یا سرگردان و رها شده راه به سوی ناکجا آبادی می سپارند.زنان بی مردان در فیلم شیرین نشاط به تلخی  فرومی ریزند.

سکانس پایانی فیلم را به یاد بیاورید : فخری پس از ان شب میهمانی  با همان لباس شبش گیج و آشفته و خسته از اتاق بیرون می آیدو به خانه ای که پس از میهمانی به میدان پس از جنگ شباهت دارد می نگرد.کسی نیست...زرین  مرده است....فائزه خانه را ترک کرده ؛ گدشته و آینده اش را باخته و پیاده جاده یی را که گویی پایانی ندارد را می پیماید ومونس کجاست؟در همان شب فاجعه وقتی سربازان محل حلسه مخفی شان را کشف می کنند ، علی با دشنه ای سربازی را از پای درم یاورد و می گریزدو مونس می ماند و جنازه ی سرباز ......نگاه .فخری به هم ریختگی خانه را دیده و گویی تازه ماجراهای شب گذشته را به یاد می اورد ...از خانه خارج شده ..از پله ها پایین می اید و می رود....قطع به فرو افتادن مونس که معلوم نیست یادآوری خودکشی اولیه اوست یا اینکه باری دیگر مرگ را برمی گزیند...همین .

  دوم:

 

شخصیت پردازی :آدم های بی سر!،آدم های بی چهره!

یکی از مشکلات بزرگ فیلم شخصیت پردازی هاست.مخاطب انتظار دارد که شخصیت های اصلی فیلم در جایگاه خود بتوانند آنچه آنها را در داستان برجسته می کند را به نمایش بگذارند.یعنی اگریکی از  شخصیت های کلیدی فیلم (فائزه  با بازی پگاه فریدونی)دختری است که  ناخواسته مورد تجاوز قرارمی گیرد  و ناچار می شود برای همیشه خانواده اش را ترک نماید همچنین علاقمند به ازدواج باآقایی بوده (برادر مونس ،امیرخان با بازی عیسا ظهیر)که به دلیل فرهنگ غالب نمی توانسته به مرد اظهار علاقه کند و باید انتخاب شود اما مرد مورد علاقه اش با  با دختری دیگر ازدواج نموده و سپس از او به عنوان زن دوم خواستگاری می کند این می شود همه کنش این  شخصیت  که ناکافی به نظر می رسد و نه کارگردان اهتمامی در نشان دادن  و برجسته کردن برخورد شخصیت مورد نظر با هر یک ازاین موضوعات نشان داده و نه خود بازیگر فیلم حرکات چهره و  بازی و رفتارهای متناسب با درام را از خود نشان می دهد.

شخصیت های آثار خانم پارسی پور به تمام معنا زن هستند و حتا اگر  به انها ظلم شود خاصیت زنانگی انان نقطه قوت انها در مواجهه با دشواری هاست این شخصیت ها به دنبال هویت زنانه شان و رها شده از اسارت و مرگ تدریجی از شرایط موجود می گریزند و در یک نقطه یعنی باغ جمع میشوند و هریک پس از انکه به بلوغ ذهنی رسید وضعیتش مشخص می شود . اما انتقادی که من به شیرین نشاط دارم آنست که شخصیت های فیلم او به قوت آدم های داستان شهرنوش پارسی پور نیستندو برای آنکه پیام مظلومیت زن ایرانی را به گوش جهانیان برساند فقط روی شکنندگی و زوال انها تکیه شده است.این حالت متاسفانه به پویایی اثر لطمه وارد می سازد.زرین (با بازی اورسولیا توث)در مواجهه با موقعیت تحقیرکنند فاحشه خانه می گریزد و در حمام خود را زخمی می کند و به باغ فخری وارد شده کمی جان می گیرد اما ناگهان می میرد ! مونس در اعتراض به بدرفتاری و محدودیت های برادرش و اصرار بر ازدواج او خود را از پشت بام به زیر می اندازد  که معلوم نیست در جریان رئالیسم جادویی روایت فیلم خود کشی  اش پس از سرخوردگی در کنش سیاسی اش است یا نه در همان ابتدای فیلم اتفاق می افتد و چگونه است که پس از مدتی دوباره زنده می شود .فائزه در نقشی خنثا و بی اثر باغ را ترک کرده و در حالت پریشانی به بی درکجا میزند و فرخ لقا با ذهنیتی متلاشی و خسته و قلبی شکسته در ان باغ بی یاور می ماند.

من حداقل به عنوان کسی که بصورت جدی فیلم می بیند این را می دانم که برای آنکه یک شخصیت در فیلم جا بیفند و او را آنگونه که داستان و کارگردان ارایه می دهند، بپذیریم ، نیازی به جنجال و سخنرانی و ...نیست .دیدن یک صحنه اینکه مردی جلوی پای پدر خوانده زانو زده  و دستش را می بوسد از میان یک در نیمه باز - بی حرف و حدیث اضافی-برای همه کافی ست که متوجه شوند مایکل کورلئونه جوان جانشین پدرش شده است .

در فیلم «زنان بدون مردان »  مشخص نیست که چرا کارگردان آدمهایش را رها می کند.مونس را از پشت بام فرو انداخته می کشد ، زنده می کند اما پس از کودتا رهایش می کند و این جفا را با دیگران یکی پس از تکرارمی نماید .انگار همه در فیلم فرومی ریزند. فائزه و زرین سه بار با یکدیگر روبرو می شوند که هر سه بارخنثا و بی اثر است.(یکبارهنگامی که برای نخستین بار فائزه به خانه فخری وارد می شودزرین خفته است...فائزه فقط نگاه میکند...!یعنی چه ؟ بطورمعمول اینجور جاها موسیقی ،نریشنی ،؛و... می آید.....بار دوم در رویا – کابوس فائزه زرین را غرق نور می بیند و او بی آنکه چیزی بگوید یا واکنش نشان دهد یا ارتباطی یا حتا اینکه دست یکدیگر را لمس نمایند می رود و پس از ان باردیگر در باغ فائزه زرین را در لابلای گل ها می بیند و فقط به هم نگاه می کنند!)

                                                                    

                       

در ادامه فیلم نیز فقط رابطه شان دوستانه ترمی شود.کارگردان چه می خواهد نشان دهد؟دو زن آواره  و زخمی که به باغ دور افتاده ای به پناه امده اند؟اگر ارتباط این سه زن در این باغ باید به نقطه عطفی برسد یعنی آنها متوجه بشوند که زن هستند و در این زنانگی مفاهیم و قدرتی نهفته است که مردها آن را از آنها دریغ کرده اند ؛ تنها با نشان دادن نگاه های در سکوت و زیبایی سحرآمیز باغ باموسیقی ساکوموتوکه نمی توان به آن رسید ،همه چیز رو به اضمحلال و نابودی محتومی است. زرین می میرد ،مونس می میرد و زنده می شود و در آرمان های سیاسی اش شکست می خوردو تنها می ماند(میمیرد؟!)،فخری ناکام از شوهرش و عشقش و فائزه تنها وناامید راه به ناکجاآباد می سپرند.در یک تک گویی مونس نیز به این فروریختن آدم ها  اشاره دارد: و من فکر کردم تنهاراه رهایی از درد،رهایی از دنیاست.....

 

تاثیر پذیری شیرین نشاط از فیلم پیانو به کارگردانی جین کمپیون مشهود است .انتخاب زوایای دوربین  و حتا فرورفتن مونس در حوض اب پس از زنده شدن و بیرون امدن از خاک با فرورفتن هالی هانتر در فیلم پیانو بسیار نزدیک به نظر می رسد.هرچند برداشت ها متفاوت است .هالی هانتر پس از انکه شوهرش انگشتش را قطع میکند تلو تلو خوران در مرداب فرومی رودمثل پرنده ای که تیر میخورد و از شاخه می افتد اما مونس  در آب حوض گویی می خواهد خود را تطهیر نماید.


سوم:

 

جایگاه راستین هنر در دنیای آلوده به سیاسی بازی

من قطاری دیدم که سیاست می برد

و چه خالی می رفت!

(سهراب سپهری)

با انکه فیلم در اقتباس از رمان خانم پارسی پور ساخته شد، جهت گیری های سیاسی دست اندرکاران فیلم و لبه تیز انتقادی که بی محابا به سنت های مرد سالارانه و مذهبی جامعه معاصر ایران می تازد و سرمست از فضای باز و بدون محدودیت سینمای اروپا خطوط قرمز داخل کشور را زیر پا میگذاردو نکاتی چون محدودیت زنان در جامعه مذهبی خشونت بر علیه زنان و فرهنگ زن ستیزانه مذهبی  را به چالش می کشددر زمان جشنواره سینمایی فیلم ونیز و همچنین اکران فیلم در کشورهای خارجی موجب جنجال های بسیاری گشت.تا انجا که مخالفین اهدای شیرنقره ای جشنواره ونیز را نه از سر شایستگی که  به صرف حمایت از فیلمی با جریانی مخالف با سیاست های حکومتی در ایران  می دانند.

شیرین نشاط در توضیح این موضوع می گوید: " نکته اصلی این تغییر هم این نکته بود که در کتاب خانم پارسی پور، کودتا و تابستان 1332 کاملا در پشت داستان بود و برای من جالب بود که این نکته را بزرگ تر کنم. به همین دلیل هم مونس که در کتاب فقط آدم کنجکاوی به مسائل دنیا بود را مقداری سیاسی کردم."وی در مصاحبه ای دیگربه خبرنگار اشپیگل میگوید:(( این تابستان همه چیز را تغییر داد، وقتی که اعمال خشونت آمیز را نسبت به تظاهرکنندگان دیدیم همۀ ما فعال سیاسی شدیم. من خودم با تبعیدیان دیگر در نیویورک یک تظاهرات و اعتصاب غذا را سازماندهی کردم. غیر‌سیاسی بودن امر لوکسی است که دیگر برای ما وجود ندارد......))

او ضمن اشاره به سال کودتا علیه مصدق، بی‌آنکه میان مردم، دولتها و نیروهای گوناگون اجتماعی در ایران تمایزی قائل شود، می افزاید: (( باید به یاد آوریم که ما در مدت زمان کوتاهی در دمکراسی زندگی کرده‌ایم، وگرنه ما ایرانیان مانند بربرها به نظر می‌آئیم.... . این کودتا که ‏توسط سیا برنامه ریزی شده بود، باعث شد که تنها نخست وزیری که به شکلی دموکراتیک انتخاب شده بود، ‏سقوط کند. به همین دلیل است که بسیاری معتقدند که اگر این اتفاق نمی افتاد، انقلاب سال 1979 (1357) ، صورت ‏نمی گرفت. بعلاوه، این واقعه است که آمریکا و کشورهای غربی، می خواهند که فراموشش بکنند؛ درست ‏مثل ایران فبل از انقلاب که جامعه ما جامعه ای دموکراتیک بود. فکر می کنم که در اعماق وجود من، یک ‏فعال سیاسی وجود دارد و معتقدم که وقایع سال 1953، بسیار مهم اند و می تواند روشنگر آینده ایران باشد.‏))

فیلم در پایان تقدیم شده به تمامی مبارزان راه آزادی و دموکراسی در ایران از انقلاب مشروطه 1285تا جنبش سبز 1388.این پیام و موضوعات اعتراض آمیز آن در اعتراض  بر علیه فرهنگ غالب مذهبی –سنتی حاکم بر ایران در داخل کشور برای بسیاری از جمله طیف مذهبی و وابستگان به حکومت خوشایند نبود، شیرین نشاط  در گفتگویی صریحاً ازمیرحسین موسوی به عنوان کسی که به نظر می‌رسد در ایران "آزادی بدهد"، نام می‌برد. بنا بر گزارشی دیگر، شجاع آذری نیز که در فیلمنامه‌نویسی همکاری تنگاتنگ با نشاط داشته، عنوان می‌کند که اگرچه به جدایی دین و دولت هم باور دارد اما این امر را برای ایران مورد تردید می‌داند و به آلترناتیوهای دیگری امیدوار است.این موضوع پس از  آنکه در بحبوحه ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال  1388جشنواره ونیز با حضور کارگردان و بازیگران و گروه تولید فیلم یکسره سبزپوش شدتا حدی که پس از اهدای جایزه شیر نقره ای برای بهترین کارگردانی به شیرین نشاط  در رسانه های داخلی واکنش مثبتی درباره فیلم انعکاس نیافت.

در کل، رسانه ها ی داخلی یااصلا سکوت کردند و یا فیلم  و گروه سازند اش را به انواع و اقسام دشنام هایی چون موهن، مخدوش کننده  چهره نظام و فرهنگ ایرانی ،ضد اسلامی ،و...و انواع  ناسزاهای  رسانه ای و سیاسی و چاله میدانی ! نواختند.در حالیکه فیلم روایتگر ماجرایی در دوران پهلوی است و اگربه  مبارزان را ه ازادی تقدیم شده بیانگر عقیده کارگردان است نه مخدوش کردن نظام  یا فرهنگ ایرانی یا حتا اسلامی چرا که شخصیت زرین هم در کتاب و هم در فیلم به نوعی تحت تاثیر مذهب (بیاد بیاورید صحنه عزاداری زنان و نماز خواندن مردان را )توبه کرده و تن فروشی را رها می کند. 

فرهنگ ایرانی تنها آن چیز هایی نیست که در شیکه های تلوزیونی یا سینمای داخل کشور تبلیغ        می شود.فرهنگ ایرانی گستره ای دارد ازپیش از  فردوسی تا پس ازشیرین نشاط! ما می توانیم هنر یک هنرمند را در دایره تکنیک و دانش مربوطه نقد کنیم اما نمی توانیم به دلیل دلایل سیاسی یا منافعی که از یک جناح داریم یکی را فرهنگ بدانیم و دیگری را ضد فرهنگ.

فرهنگ ایرانی در بر دارنده همه ان دستاوردهای زیبا و جهانگیراست و حتا جملاتی نیز  که برخی از ایرانیان  بر در و دیوار توالت های عمومی شهر (یا فیس بوکشان!) می نویسند نیز گویای این فرهنگ است چه خوشمان بیاید و چه نیاید  . اینکه نگاه یا گرایش  یک هنرمند مورد توجه یا تنفر یک دسته سیاسی قراربگیرد ربطی به مخدوش کردن فرهنگ و... ندارد. امروز دیگر چه کسی  آدم های مومن و پاک و درستکار و پاستوریزه ی فیلم ها و سریال های داخلی را باوردارد؟!بگذریم از رسوایی های اخلاقی و مالی و جنسی که درین سالها بسیاری از مدعیان این تفکر بدان دچار امده اند.

این دعوت از هنرمندان به همراهی با سیاست های یک دسته یا یک مرام، یا سکوت کردن  ، بوی فریب و ریاکاری داردزیرافقط نشانگرهراس مطلق گرایان و اصحاب زر و زور و تزویر از رسوا شدن و ضعیف شدن است.بقول شاملوی بزرگ :سکوت /هراس فریبکار از لو رفتن است!

اما گاه از انسوی بام فرو می افتیم! خطری که آثار تولید شده در بیرون از مرز ها را تهدید می کند زیاده روی در سیاه نمایی و  عدم کنترل هیجانات زیرا گزگ به دست مخالفین ان داده  تا با توسل به آن  کل اثر را نفی کنند.

آثاری همچون بدون دخترم هرگز(برایان گیلبرت محصول ۱۹۹۱.)  ، فراری (پرویز صیاد -۱۹۸۴)، سنگسار ثریا م(سیروس نورسته ۲۰۰۹) آمریکا زیباست (بابک شکریان۲۰۰۴) ،خانه ای از شن و مه (وادیم پرلمان 2003)همه کم و بیش دراین دام افتاده اند و  «زنان بدون مردان »   نیز با کمال تاسف ازین زیاده روی آسیب های بسیاردیده است.ممکن است برخی به این نوشته اعتراض کنند که مگر خشونت و نگاه ابزاری و جنسی و تحقیر برعلیه زنان در جامعه دهه سی تاکنون در ایران  وجود ندارد ؟یا استبدادو بی توجهی حاکمان به خواست مردم و سرکوب دموکراسی خواهی در صد سال اخیر وجود نداشته  است؟ من پاسخ می دهم که البته وجود دارد و نقش روشنگرانه و اعتراضی ان هم پسندیده است اما نباید ازمدیوم هنر برای صدور بیانیه سیاسی بهره برد .چرا که: چون غرض امد هنر پوشیده شد /صد حجاب از دل به سوی دیده شد(مولوی)

کارکرد هنر مشخص است و با زبان خود بزرگترین استبدادها را به چالش میکشد اما نه با شعار و صدور بیانیه سیاسی.اگر در تاریخ سینما به آثار هنرمندان در تبعید نگاه کنیم می بینیم که آثار ماندگار این هنرمندان تا چه حد شسته و روفته و خالی از غرض ومرض اما تاثیرگذار هستند به عنوان مثال تارکوفسکی را بنگرید  که دولت شوروی حتا اجازه ملاقات زن و فرزندش را به او نمی داد، اما فیلم هایش در تبعید ضمن آنکه  به تلویح اعتراض به توتالیتریسم کمونیستی داشتند اما رو به سوی روشنی و همرا با پیام صلح و دوستی برای جهان و جهانیان بودند.کلام" زرتشت" پیامبر ایرانیان را را از یاد نبریم که گفت :«برای مبارزه با تاریکی شمشیر نمی کشم چراغ می افروزم!»

انچه به خصوص در زمانه ما و مملکت ما  دارد عرف می شود آلودگی همه چیز به شائبه های  سیاسی است و این یکی از خطرناک ترین  تهدیهایی  است که می تواند  برای موضوع هنر طرح شود.خالی شدن هنر و هنرمند ازین شائبه ها البته به معنای خنثا بودن و بی اثر بودن یا بی تفاوتی هنرمند در برابر جهان و زندگی نیست ؛می خواهم بگویم جریان خلاقیت و تولید اثر هنری یک چیز است و .گرایش سیاسی هنرمند و کنش های او چیز دیگر .و نباید این دو دو را به هم امیخت .

آفرینش های هنری دربرترین نگره های نقد ادبی برابر ابدیت ، تاریخ و گونه ای بی زمانی و بی مکانی و فرارفتن و فرا دیدن معنا می یابد و هر چند هنرمند ابزار ها و موضوعات و شخصیت هایش را از دایره زبان و اجتماع و شرایط زمان خود برمیگزیند اما اینها دستمایه هایی هستند  برای رساندن پیامی فرازمانی –فرامکانی که بطور ویزه در ساخت هنری جلوه پیدا می کند.بنابراین آلوده شدن هنر و هنرمند به سیاست هم او را از ساحت کیهانی خود دور می سازد و هم چه بسا  ممکن است به دلیل بد فهمی های رایج  و سوءتفاهم ها موجب چالش وی با صاحبان قدرت  شده ،سرش را به باد دهد . کافی است که نگاهی گذرا به تاریخ یکصد ساله اخیر داشته باشیم تا ببینیم چرا دهان فرخی را دوختند ، چرا عشقی وجهانگیر خان صورااسرافیل ، گلسرخی و سیرجانی را کشتند،تا انجا که خانم شهرنوش پارسی پور نویسنده داستان «زنان بدون مردان»نیز چند سالی را بخاطر نوشتن همین کتاب- و بااتهام ترویج فحشا- در زندان گذراند!چگونه بسیاری از شخصیت های تاثیر گذار هنر ایرانی چون بهار ، دهخدا، نیما، شاملو ، آل احمد ، گلسرخی ،سیرجانی و...پایشان به سیاست و کنش های  انقلابی گری کشیده شدند و خلاقیات خود را در خدمت به این کنش ها قراردادند .

من نمی خواهم به این پرسش هاکه اکنون آیا  پس از گذشت نیم قرن از فعالیت های داغ هنر سیاسی   بسیاری از این آثار تاریخ مصرفشان به پایان نرسیده؟  و اگر  تولید هنری در جریان راستین و رسال خالص خود قرارمی گرفت دستاوردهای درخشان تری برای ما به ارمغان نمی ماند؟و اینکه چگونه است که بخش سترگی از  آثار هنری در سی سال اخیر  به دلیل اینکه صرفا سفارشی و تبلیغاتی و برآورنده امال و مقاصد حکمرانان بوده اند ؛ فاقد ارزش هنری و ماندگاری در تاریخ ایم مرز و بوم اند؟ ؛ پاسخ دهم .زیراآنچنان تفکرسیاسی  و هنر دراین دوران به هم آمیخته شده که گاه وجود یکی موجب ظهور دیگری می شود و نبود دیگری این یکی را به تعطیلی می کشاند.

من بر این باورم در میان آثار سیاسی ترین هنرمندان نیم قرن گذشته اگر بخواهیم مورد کاوی داشته باشیم آنهایی ماندگار ترند که سویه ی فرازمانی/ فرامکانی وبا رویکرد ناب خود را حفظ نموده اند.

اینها را نوشتم برای آنکه  تکلیف را با منتقدان گرامی  و سیاسی نویسان داخلی و خارجی روشن سازم. از یک سو در تولید آثار هنری باید موضوعات اعتراض و هیجانات سیاسی را کنترال و هضم کرد و با زبان هنر به انها پرداخت و از سوی دیگرحمله به نگاه و نگرش و کنش های سیاسی و اجتماعی یک  هنرمند و فحاشی به وی و جاسوس و مزدور بیگانه دانستن وی – که متاسفانه بسیاررایج  شده است-  موضوعی بطور کامل جدا و نامربوط به حیطه نقد و روشنگری است و را دور از شان و ناشایسته و نشانگر خامی و رشد نیافتگی.

چهارم:

بازیگردانی و تمرین دیالوگ خوانی

با توجه به لهجه بازیگران  لازم بود تا زمان بیشتری به دیالوگ خوانی  و تصحیح تلفظ و هماهنگ نمودن گفتار ها با حالات و نقش ها اختصاص می یافت .این کاستی درفیلم سنگسار ثریا میم ساختهسیروس نورسته نیز به چشم می خورد که لطمه بسیار به ساختار فیلم وارد می اورد .و لازم است کارگردانان  و تهیه کندگان سینما در انسوی مرز ها مشاوران و کارشناسان خبره را پیش از کلید زدن فیلم به کار بگیرند.اهمیت حفظ لحن و لهجه در بازی در سینمای امروز بسیار مور توجه است  تا انجا که بازیگران آمریکایی اگر نتوانند در فیلم هایی بریتانیایی که لازم است  با لهجه ی غلیظ انگلیسی  سخن بگویند شانس حضور در ان فیلم را نخواهند داشت حتا اگر مناسب ترین بازیگران برای ایفای ان نقش به نظر بیایند.

این  موضوع به قدری فیلم را با کاستی روبرو ساخته است  که  کلیت اثر بخشی فیلم و کیفیت ان را زیر سئوال می برد. اگر آغاز دراماتیک فیلم تا ان حد تاثیر گذار و گویای مظلومیت زن و اعتراض به نادیده انگاشته شدن حقوق او در جامعه ایران می تواند باشد و اینکه مونس پیش از انداختن خود از پشت بام نخست چادرش را رها کرده و به پایین می اندازد وبه عنوان مانیفست فیلم جلوه می کند ؛ شخصیت برادر مونس(عیسا ظهیر) آنقدر ابکی و کاریکاتوری و در سطح یک تیپ درامده که  نتوانسته چالش بزرگ مونس را با دنیای مردانه نشان دهد .این فراز و فرود در یک فیلم که ادعای سینمای روشنفکری و مترقی ومعترض را دارد به هیچ وجه  قابل مسامحه نیست .

 یکی از فوق العاده ترین بازی ها را خود خانم شهرنوش پارسی پور دراین فیلم ارایه نموده که با توجه به اینکه ایشان در اساس بازیگر نیستند اما در همان سکانس  فاحشه خانه در نقش «مادام پری» بسیار شگفت و تاثیر گذار ایفای نقش نموده اند.

صحنه ی پس از سقوط مونس را به یاد بیاورید.-این صحنه که کفر ادمی را درمی آورد -آیا کسی که از ارتفاع فرو می افتد و بر زمین می خورد اینگونه مرتب و صاف روی زمین دراز می کشد؟دستها و پاهای مونس را ببینید!نه موهایش به هم ریخته نه سرش به سویی چرخیده و نه  شکل لباسش بر هم خورده !انگار به او گفته اند بیاید و روی زمین دراز بکشد .انگار نه انگار این باید نمای کسی باشد که از بلندی خودش را به پایین انداخته و کشته !

                                                                 

پنجم:

تک گویی های فیلم


تک گویی هایی فیلم که بیشتر روی تصاویر ابستره و زیبا و عمیق خانم شیرین نشاط نشسته به زیبایی آن می افزایدو انرا تاثیرگذارمی کند:

حال فقط سکون بود

سکون

و دیگر هیچ

و من فکر گردم

تنهاراه رهایی از درد

رهایی از دنیاست

.......

مرگ دشوار نیست

   این تصورشه که دشواره

             انگار اونچه که همه ی ما در جستو جو اش بودیم

                           یافتن شکلی تازه، راهی جدید

                                           به سوی رهایی بود

 این چیست در آدمها که گرسنگی شان همه چیز را می بلعد:نور،هوا و سکوت

حالا باغ در حال چرخشه،باغ در زیر این وزن عمیق کم کم داره خرد می شه،انگار بیمار شده و دیگه  نه راه برگشتی هست و نه آرامشی وجود داره

و در ناآرامی سکوت عجیبی بود

احساسی که همه چیز در زمان تکرار می شد: امید،خیانت و ترس

                                                                                  

                          

ششم:

موسیقی فیلم

عباس بختیاری که افزون بر ایفای نقشی کوتاه در فیلم ،موسیقی پارسی فیلم را نیز ساخته است دراین خصوص می گوید:(( : موسیقی متن فیلم زنان بدون مردان در پنج قطعه ساخته شده که عمدتاً بر پایه تصانیفی است که از دهه ۳۰ خورشیدی به بعد غالباً میان مردم و یا در رادیو و مراسم عروسی و شادمانی استفاده شده است. طبیعی است که سازهای مورد استفاده در این موسیقی هم سازهای سنتی نظیر تار، کمانچه، تنبک، دایره و در یک مورد هم از نی استفاده شده است... داستان در مقطع سال ۳۲ یعنی سال کودتا بر علیه دکتر مصدق می‌گذرد و قصه چهار زن است که در شرایط متفاوت روایت می‌شود. هر کدام از آنها از مسیری متفاوت به یک نقطه مشترک می‌رسند و طبیعتاً تلخی مابین تصاویر باید در موسیقی مستتر می‌شد. بعد از حضور در صحنه و دیدن تصاویر فیلم، موسیقی در پاریس ساخته شد.))

موسیقی تیتراژ فیلم را اما ساکوموتو(Ryûichi Sakamoto) که یک موسیقی دان مشهور جهانی است ساخته که بسیار موسیقی عمیق و درونی دارای قدرت فضا سازی و انتزاع می باشد..

دریافت موسیقی تیتراژ پایانی فیلم ساخته ساکوموتو

 

هفتم:

 

زنان بدون مردان فیلمی با زیبایی های بسیار و فرصت  ها ی بسیار سوخته!

  

فیلم اما از تکنیک خوبی برخوردار است. فیلمبرداری سنجیده و قاب‌های تماشایی دارد. روی تک تک نماهایش وقت صرف شده که خوب هم درآمده‌اند. اگر فیلم این پراکندگی موضوعی را نداشت و کمی بیشتر به منبع اقتباس خود وفادار می‌ماند، فیلم خوبی از آب در می‌آمد. کاش فیلمساز، این فیلم را با ساختار اپیزودیک آنگونه که درکتاب هست، می‌ساخت و با حوصله بر شخصیت‌ها و داستان‌گویی متمرکز می‌شد و دفاع از حقوق زنان را به وقت و جای دیگری موکول می‌کرد.

بسیاری از منتقدان  جذابیت و نیرومندی زبان تصویری در این اثر را می‌ستایند و بر استانداردهای تکنیکی و حرفه‌ای آن تأکید می‌کنند و حتا یک گالری هنرهای تجمسی در چین آن را "یک اوپوس سینمایی عظیم" دانسته‌،حرکات دوربین آرامش بخش است و پن هابی آرام به چپ و راست هماهنگ با داستان و ضربآهنگ فیلم است.فیلم «زنان بدون مردان » بر خلاف ضعف هایی که که در بازیگری و بازیگری و فیلمنامه دارد از  میزانسن و دکوپاژ  استادانه ای بهره می برد و ان را تا سطح استادان بزرگ سینمای جهان مطرح می سازد.

                     

 

هشتم:

نگرش و دریافت های هنری شیرین نشاط کامیابی یا شکست؟

همانگونه که شیرین نشاط می گویدپس از عکاسی گرایش به یک نوع سبک داستان‌گویی که به حالت تصویری بود و کلمه در آن وجود نداشت می یابد. و بر ان میشود تا این شیوه را با بهره گرفتن از کتاب خانم پارسی پور بیازماید((.... متوجه شدم که آدم در فیلم ساختن، هم می‌تواند عکاسی بکند، هم نقاشی کند، هم شعر بگوید، هم تئاتر درست کند، هم رقص طراحی بکند. بنابراین همه امکانات هنری در سینما وجود دارد...))خاستگاه هنری شیرین نشاط از کار هایی است که روی مجموعه تصاویری به نام «زنان ا...» ارایه نموده و با این نگرش خواسته فیلم بلند سینمایی بسازد.حاصل کار او تک نماهایی استادانه و بسیار زیباست که متاسفانه علی رغم رساندن خانم نشاط به تجربه دلخواهش از روایت سینمایی چه در مفهوم کلاسیک  و خطی اش و چه در فرم مدرن و سیال اش دچار کاستی های فراوان است.در کتاب ما موضوع رئالیسم جادویی را پذیرفته ایم و بر اساس روایت خانم پارسی پور دو باز مردن و زنده شدن  یا رفتن به آسمان زیاد شگفت زده مان نمیکند چون در جریان داستان قرارگرفته ایم ؛ اما تجربه فیلم خانم نشاط بگونه ای است که به راستی مخاطب را سر درگم می سازد.اصلا دلیلی وجود نداشت که شیرین نشاط بخواهد روایت سر راست با چاشنی نماهای شاعرانه خود را به رئالیسم جادویی جا نیفتاده ای آلوده سازد تا ماهیت فیلم را تا این حد مخدوش نماید.زنده شدن مونس در دقیقه 40   فیلم اتفاق می افتد!فکرش را بکنید ،مخاطب چهل دقیقه نشسته و داستان چند آدم را در دوران کودتای دکتر مصدق دارد می بیند ناگهان مرده ای پس از چند روز  از زیر خاک صدایش در  می آید که: ((فائزه جان؟دیگه نمیتونم نفس بکشم!...))مخاطب تا آخر ماجرا از گسست نما ها و بی سرانجامی کنش ها و چند پارگی داستان و ربط نیافتن نهایی رخداد ها به یکدیگر بیشتر گیج .و حیرت زده می شود.این موضوع در کتاب خوب جمع شده و به زیبایی طرح و بسط یافته اما متاسفانه در فیلم به واسطه برش هایی که با نمای بعد بی ارتباطند یا سنخیت ندارند معلق مانده است.یکی از منتقدان گاردین  او را ملهم از حرکات دوربین فیلم های تارکوفسکی می داند .من بر این باورم ویدیو آرت هایی که شیرین نشاط ساخته به عنوان آثار کوتاه و با بار معنایی بسیار در ظاهر فشرده خود  سر از فیلم زنان بدون مردان درآورده و از اینرو کار را برای کارگردان و مخاطب دشوار ساخته است.سینمای مدرن با سفر به اعماق موضوعات و شخصیت ها و شکستن زمان و مکان به ساختاری چندمتنی /چندصدایی می رسد که علی رغم پیچیدگی  منطق خودش را دارد و پس از آنکه مخاطب را در مکاشفه شریک میکند به او لذتی ژرف از همراهی و همسفری در این مکاشفه ارزانی میدارداما فیلم «زنان بدون مردان»از نماهای مستقل و زیبای رتوش شده ای بدون ربط و پیوستگی  و عمق تشکیل شده است.نباید از یاد ببریم که ما بازدید کننده نمایشگاه عکس شیرین نشاط نیستیم .ما نشسته ایم که یک فیلم ببینیم .محصولی که با خود همراهمان کند و با فراز و فرودش با رخدادهایش و با شخصیت هایش همراه شده و به نقطه ی درک و شناسایی عمیق یک یا چند نگرش و تفکر یا برداشت انسانی دست یابیم.نکته ای که در فیلم شیرین نشاط هرگز به آن نمی رسیم.

                             

7thghoghnoos




      

 

هم:

 

آیا مرگ خواهی مشکلی را حل می کند؟

از ابتدای فیلم دو شعاراز طرف مردم و کنشگران سیاسی تکرارمی شود:مرگ بر انگلیس و درود بر مصدق همچنین در سکانسی که رفقای حزبی برکناری دکتر مصدق و نزدیکی وقوع کودتا را اعلام  کرده با پخش خانه به خانه اعلامیه  و دیوار نویسی و تحریک مردم به مقابله با کودتا اقدام می نمایند؛ یکی از رفقا روی دیوار می نویسد(( مرگ)) که در آن زمان  آرزو کردم این  فقط روایت از کنش یک شخصیت در درون داستان باشد اما تا پایان فیلم متوجه شدم کارگردان به راحتی برای نشان دادن  آسیبهای اجتماعی سیطره حکومت دینی بر جامعه در دام سیاه و سفید دیدن موضوعات می افتد و به کل یا یک موضوع را نفی می کند و یا تایید. در حالیکه مردمان پاک و درست آیین مرگ را برای هیچ کس آرزو نمی کنند وبیش از هرچیزخواستار زندگی اند.

مرگ طلبی در ادبیات مردم سالاری و حقوق و بشر جایی ندارد.آنهایی که بمب به خود می بندند و با انفجار ان خود را و تعدادی از انسان های همچون خود را از بین میبرند ، آنهایی که با هواپیمای پر از سرنشین به برج های آمریکا کوبیدند و ویرانی و مرگ را خواستند.آنها هیچگاه به خواسته شان نمی رسند چون راه  صلح و ابادی ازجاده ی  مرگ و ویرانی نمی گذرد.

یادم هست که پدرم زمانی از اصطلاح ((حزب باد!)) سخن می گفت و ریشه اش را که پرسیدیم توضیح داد که در زمان مصدق کسانی را می شناخته که صبح پرچم و تصویر مصدق را بر سر در خانه یا مغازه شان نصب کرده بودند ودر خیابان شعار درود بر مصدق سر می دادندو عصر همان ها تصویر محمد رضا شاه را جایگزین  تصویر مصدق کرده و مرگ بر مصدق سر می دادند!آیا این داستان برای شما خواننده گرامی آشنا نیست؟آیا دوستتان، همسایه تان ، فامیل تان یا حتا خودتان در مقاطعی از زندگی عضو حزب باد نبوده اید؟!این متاسفانه یکی از آسیب های جامعه شناختی ایرانیان است .آسیبی که نه فقط به یک شخص که به یک دوره تاریخی آسیب می زند.

در جایی خواندم که فیلم در جریان تاریخی خود  فقط نقش حزب توده و کمونیست ها را برجسته ساخته در حالیکه حمایت از دکتر مصدق از طرف احزاب و دسته ها و اقشار مختلف مردم  حتا مذهبی ها(جناح کاشانی)را به عمد کم رنگ نشان می دهد.

هرچند درام در بستر بحرانی تاریخی شکل می گیردو موضوع داستان آشنایی مونس با جوانکی وابسته به حزب توده است که فعالیت حمایتی از دکتر مصدق دارد و قصد روایت تاریخی ندارد؛اما ایکاش کارگردان و فیلمنامه نویسش به جای فصل لو رفتن تشکیلات و کشته شدن سرباز جوان به دست علی(با بازی نوید اخوان)که موجب سرخوردگی مونس از فعالیت های آزادیخواهانه چپ ها ها به عنوان تنها جناح فعال و زنده ی و حامی مصدق در فیلم گشت  به دودستگی و ؛رویگردانی و خیانت حزب توده و مذهبی ها که جا را برای ورورد کودتا چیان و چماقداران  و در ادامه سقوط دولت مصدق باز نمودند می پرداختنتد تا  هم روایت درست  و دقیقی از مقطع  تاریخی داستان داشتندد و هم می توانستند ازاتهام وارده ( تحریف تاریخ با برجسته سازی نقش  حزب توده و چپ ها و نادیده گرفتن اقشار دیگر)نیز مصون بمانند.

 

دهم:

فرجام تراژیک

در قسمتی از فیلم هنگامی که فخری و فائزه دارند درباره ی لباس هایشان را در  میهمانی سخن میگویند ناگهان درختی بی آنکه توفان و بادی بیاید از ریشه درامده و روی ایوان خانه سقوط می کند.سقوط درخت و سپس قطع به چهره نگران زرین هشداری ست به رخداد هایی که قرار است تا پایان فیلم برای زنان بدون مردان رخ دهد.مرگ زرین ،ناکامی فخری ،شکست مونس و سرگردانی فائزه...

من با طرح فرجام تراژیکی که شیرین نشاط خواسته برای قهرمانان داستانش رقم بزند زیاد مشکل ندارم .مشکل من با این تفکر است که این فیلم چرا اینقدر مرگ طلب است؟چرا این آدم ها که در برابر وضعیت خود عصیان می کنند نمی توانند به جایی برسند؟چرا کارگردان زیبایی را نشان می دهد و بعد پرپرش می کند؟آیا این فیلم آییئه ناخودآگاه ایرانیان است ؟آیا «من» درون ما تا این حد خسته ، تااین حد زخمی و به انتهای خود رسیده است که نیستی و نابودی را بهترین راه چاره می داند؟

من براین باورم که نومیدی روشنفکران در سال  1332(که داستان فیلم در ان می گذرد ) ، حس تلخ از چاله به چاه افتادن و بازی خوردگی سیاسی در تاریخ کشور مان بدون شک یکی از دلایل افسردگی تاریخی است که بر ایرانیان می گذرد.

ما همه راه های رسیدن به آزادی را آزمودیم و هزینه های گزافی نیز پرداختیم  اما به ان نرسیدیم .در جایی از فیلم هنگامی که فخری و عباس در کافه ای همراه با دوستان روشنفکرشان نشسته اند یکی میگوید : "کامو گفته میان آزادی و مادرم من مادرم را انتخاب میکنم"!دیگری میگوید:"عدالت زمانی می تواند وجود داشته باشد که آزادی وجود دارد ". دیگری پاسخ می ده:"آزادی مال  زمانی است  که جامعه به رشد فرهنگی بالایی رسیده باشد! "وقتی به روزگار خودمان می نگرم می بینم وضعیت ما خیلی بهتر از آن دوران نیست و همچنان دچاریم  به همان بحث ها  و چه بسا بدتر .امروز حتا به روشنفکر ها فحش هم می دهند . نه اینکه وضعیت کمونیست ها یا مذهبی ها یا بی دین ها بهتر باشد انگار همه با هر مسلک و مرام داریم در اعماق یک نهیلسم افراطی بی سرانجام دست و پا می زنیم.

هستند درکشورمان کسانی  که هم اکنون مشغول کامروایی اند، هستندانهایی  که وطن را ترک کرده اند و  حتا نامشان را تغییر داده و موی سرشان را رنگ میکنند و لنز بر چشم می گذارند تا کسی آنها را ایرانی تشخیص ندهد، هستنددر انسوی مرز ها ایرانیانی که خود را افغانی یا پاکستانی معرفی میکنند، هستند ایرانیانی که خود را در مملکت امام زمان می پندارند و هنوز باایمانی تلقینی و چشم بستن به واقعیت های تاریخی /سیاسی /اجتماعی و اقتصادی روزگار خود را می گذارنند (آنها که با چشم بستن به روی همه چیز تنها می پندارند با عمل به مذهب همه ی مشکلات جامعه برطرف می گردد ).

ما با جمعیت هایی انسانی از ایرانیان با نگرش های گونه گون سر وکار داریم که همه شناسنامه ایرانی دارند. نمی خواهم بگویم همه  جامعه ایرانی به یکسان دچار این حالات افسرده اند اما نمیتوانم -هم -نفوذ آن را بر دل و جان هموطنانم نادیده بگیرم.

پرسشی که من ازخانم شیرین نشاط دارم این است که وظیفه هنرمند چیست؟آیا هنرمند فقط باید انعکاس دهنده ناخودآگاه جمعی  مردمی باشد که بطور اساسی دچار گرفتاری با یکدیگر و جهان شده اند؟مگر نه اینکه زندگی ادامه دارد؟مگر نه اینکه دکتر مصدق که دوران او دستمایه این فیلم هست گفت:((گاه صد سال از تاریخ یک کشور تنها یک برگ از آن تاریخ است و نومید نمی توان بود؟))مگر نه اینکه یکصد و اندی سال از جنبش مشروطه گذشته است و ما امروز بدانجا رسیده ایم که همچنان به یکدیگر یادآوری می کنیم که تحمل دیگری ، جلوگیری از خشونت و چند صدایی و همبستگی پیشه کنیم اما نمی شود . می شود؟

 نیماخسروی

مهر1390


دانلود کتاب الکترونیک داستانی زنان بدون مرداننسخه پی دی اف۴۹۸ کیلوبایت

                           دانلود فیلم زنان بدون مردان ساخته شیرین نشاط

 




                                                                               

معرفی فیلم : زنان بدون مردان

کارگردان : شیرین نشاط
دستیار کارگردان : شجاع آذربایجانی
فیلمنامه: شیرین نشاط و شجاع آذربایجانی

 براساس رمان شهرنوش پارسی پور
مدیرفیلمبرداری: مارتین گسشالاش
طراح هنری: کارین وپرمون
طراح صحنه: شهرام کریمی
طراح لباس: توماس اولا
موسیقی صحنه: عباس بختیاری
موسیقی فیلم: ساکوموتو

فیلم محصول مشترک: آلمان، اتریش، فرانسه و مراکش.

بازیگران: آریتا، آنا پیروز، شبنم طلوعی، پگاه فریدونی، طهمورث تهرانی، نوید اخوان، بیژن دانشمند، میترا زاهدی ، مینا آذریان، نادر فرمان، سعید اویسی، شهرنوش پارسی پور، عباس بختیاری، احمد دین و...

برنده جایزه شیر نقره ای جشنواره ونیز حضور در مراسم و فستیوال های :

Toronto (Special Presentations), Venice (Competition): Best Director, London (Cinema Europa), Sundance (Spotlight), Karlovy Vary (Horizons), Rotterdam (Spectrum), Melbourne (International Panorama), Helsinki ((Untitled))


 

بیشتر درباره این فیلم بخوانید:

وبسایت فیلم: http://www.womenwithoutmenfilm.com

زنان بدون مردان در سایت imdb:

«زنان بدون مردان» در جشنواره ونیز, رادیو زمانه

نگاهی به «زنان بدون مردان»  مهستی شاهرخی

 زنان بدون مردان یا «زنان بدون زنان و فیلم کارت پستالی»

مصاحبه با شیرین نشاط کارگردان فیلم زنان بدون مردان

درباره فیلم

رادیو فیلم    

شیرین نشاط و هنر سیاسی؟ هایده ترابی

 مصاحبه با عباس بختیاری درباره موسیقی فیلم

مصاحبه با عباس بختیاری

شیرین نشاط در کنار شهرنوش پارسی پور نویسنده رمان زنان بدون مردان                                 

زنان بدون مردان ، ساخته شیرین نشاط

"زنان بدون مردان"؛ آمیزه یی از عرفان و فمینیسم

مصاحبه دویچه وله با شیرین نشاط

مرور نقدهای مطبوعات بریتانیا بر 'زنان بدون مردان' فیلم شیرین نشاط

نگاهی به فیلم "زنان بدون مردان" ساخته ی شیرین نشاط

نقدی بر فیلم موهن "زنان بدون مردان"

زنان بدون مردان در وبگاه خوب بد زشت

 نقد و بررسی فیلم زنان بدون مردان women without men


شیرین نشاط ئر رسانه های غربی:

The New York Times

“Surpasses even Michael Haneke’s WHITE RIBBON in the fierce beauty and precision of its cinematography.” – Stephen Holden

Entertainment Weekly

B+ “Neshat’s love for interactive video installations and abiding interest in Islamic feminine identity are evident in her dreamy first feature”

Variety

“the much-anticipated pic has striking moments comparable to the best of Neshat’s potent imagery…”

The Village Voice

“Stellar acting… Gorgeously composed and shot images.” -Ernest Hardy

guardian.co.uk

“Neshat has directed a quietly tremendous film which ensnares both the heart and the mind.” -Peter Bradshaw

boston.com

“WOMEN WITHOUT MEN features crystalline shot compositions that seem to rise out of an alternately troubled and serene dreamscape.” -Ty Burr

Film Threat

“Neshat seems born to make movies. Every shot in the film is gorgeously framed and highly expressive.” -David Finkelstein

Slant

“Compelling… Heartbreaking and thrilling.” -Ed Gonzalez

Boxoffice Magazine

“powerful and provacative” -Wade Major

The Hollywood Reporter

“Bottom Line: Eloquent film illuminates Iranian history from a female point of view.”

LA Times

“…you have a feature film that’s a must-see in the international festival and art-house circuit”

London Times

“This beautifully shot film, set in Tehran during the period leading up to the 1953 coup which toppled the democratically elected government, is a quiet and understated look at the lives of four very different women’s struggle for freedom.”

Toronto – Exclaim

“Quite literally, Women Without Men is a beautiful film to watch.”

Tehran Review

“The aspiration of Neshat’s Gesamtkunstwerk is to transcend its time specificity, and in doing so do justice to the sovereignty of art. In the case of WOMEN WITHOUT MEN, a tragic interpretation reveals how the interests of art and politics are reconciled.”

The New York Review of Books

“Visually the scene has magic in it—a quiet dense with the work of nature, a paradise saturated with the energy of life, cycling toward death and back again.”

Ladies Film Club

“This is the power for change in Iran. Maybe a lesson, a way of life we will one day assume as our own. WOMEN WITHOUT MEN is a beautiful informative entertaining film that will live on as one of the pivotal moments in film”

Levantine Center

“Using allegory, repetition, imagery, and metaphor, the film is a masterpiece of narrative poetry. Often its images are unforgettable.”

News Blaze

“melancholy, poetically and passionately crafted and never less than visually enchanting



این نوشته نخستین باردر وب نوشت دیگرم هفتمین ققنوس با عنوان :

زنانی که می گریزند اما...فرو می ریزند!

 منتشر شد که در آنجا قابل مشاهده می باشد .

نظرات 7 + ارسال نظر
ایونا جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:15 ق.ظ

متن بسیار مفیدی بود. درست دنبال چنین چیزی می گشتم
تا برای جلسه امروز در شهر ورشو در باره فیلم زنان بدون مردان آماده شوم.

شما منت پر محتوا را نوشتید و نیز آنچه که حسن بزرگ کارتان می دانم، بی طرفی و روایت صادق از نظرات مختلف بود.

با سپاس و تشویق

ایرانشناسی از لهستان

مسعود رهرو سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:21 ب.ظ

از خواندن نقد آگاهانه و هنرمندانه شما بسیار لذت بردم ، موفق باشی .

نوا یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 02:46 ب.ظ

من اسم این فیلم شنیده بودم چند شب پیش هم پخشش کرد تو...(خودتون میدونید ) من فقط تونستم کمی از فیلم ببینم اما دوستدارم کامل از اینترنت دانلود کنم بگذریم..... اون آقا جون که یکی از معترضین و مثل فرهاد دماوندی طرفدار دولت مصدق بود تو چندتا از آهنگ های استاد ابی بود می گن فامیلش(یسری میگن اقانوید خواهر زاده استاد ابی هست حالا من واقعیت نمیدونم ).... من خودم تو زندگی واقعی با مردان زور گو ی زیادی، دست پنجه ترم کردم (هم کم، هم زیاد) و متاسفانه خیلی با این فیلم همزاد پنداری می کنم... از نقد شما هم خیییلی خوشم اومد دست مریضاد آفرین به نظر من بی نهایت منصفانه و بی طرفانه و عااالی نقد شده بود☺

مریم دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 10:37 ب.ظ

عالی و کامل بود

مطهره یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 02:09 ب.ظ

نقد بسیار کامل و جالبی بود. و بالاتر از همه چیز بی طرفی در نقد بسیار عالی و در خور ستایش بود.
خیلی ممنون و موفق باشید :)

علیرضا جمعه 4 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 02:32 ق.ظ

آقا زیبا بود

fari جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 04:02 ب.ظ http://----

عالی -ممنون.
قصه تلخ تبعیض و نگرش سنتی مذهبی ب زنان در ایران که نسل هاست ادامه دارد. زنان بی سواد .با سواد.فرنگ رفته همه ..مورد یک نوع نگرش و قضاوت قرار میگیرند. افسوس از سالهایی ک هدر می شوند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد