نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

دیالوگ های ماندگارTerminator II

ترمیناتور 2


- جان در حاله گریه کردنه ... ترمیناتور میگه : چه مشکلی واسه چشمات پیش اومده

- جان : داشتی اون رو می کشتی/ ترمیناتور : معلومه ! من یه نابودگرم / جان : نمیتونی آدمارو بکشی / ترمیناتور : چرا؟ / جان : نمیتونی تو خیابون راه بی افتی و ر کسی رو که خواستی بکشی / ترمیناتور : چرا؟ /جان : نگو چرا .. از من قبول کن

- جان : قول بده کسی رو نکشی / ترمیناتور : قول میدم کسی رو نکشم/ جان : قسم بخور/ ترمیناتور: چی؟ / جان : فقط دستت رو بیار بالا و بگو قسم میخورم کسی رو نکشم.....



 چند ثانیه بعد .. محافظ تیمارستان : ساعات ملاقات از ... ترمیناتور بهش شلیک میکنه .. وقتی پیش جان بر میگرده میگه : زندست

- ترمیناتور : چرا آدما گریه میکنن؟ /جان : وقتی چیزی اذیتشون کنه .. منظورم دردشون اومدن نیست .. یه چیزه و یه احساس خاصی داره! 

- آخره فیلم وقتی سارا کانر چیپ ترمیناتور اول رو درون گدازه انداخت : سارا : تموم شد ... / ترمیناتور : نه .. هنوز یه چیپه دیگه هست (در حال اشاره به سرش)

ترمیناتور : بیا این کنترل پایین برنده رو بگیر .. من نمیتونم خودم رو نابود کنم / جان : نه .. بهت دستور میدم این کارو نکنی ( در حاله گریه کردن) ...

ترمیناتور : حالا می فهمم برای چی گریه میکنید ... کاری که من هرگز نتونستم بکنم


نظرات 1 + ارسال نظر
آیدین طوسی یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:46 ب.ظ http://goldentech.org

فوق العاده بود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد