نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

دون کیشوت-شعری از نیما خسروی




رودر روی تو ای سوار

غول ها ایستاده اند.

بازت می دارد

سایه تردید در نگاه

دلت بی تاب که

" برو!

برو."

فریاد کمان رها

 تاختی.

 

لرزش زانوان از چیست ؟

می خواستی 

خورشیدی برآوری

در همسایگی خدا؟

فاجعه

پرده آخر نیست

بتاز

حتا

اگر حریفان

بادگردان گندم کوب بینوا

باشند!

 

 نیما خسروی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد