نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

مردی از نسل نوشتن (به یاد جلال آل احمد)


مردی از نسل نوشتن 
به یاد جلال آل احمد
روز نوزدهم شهریورسالروز مرگ جلال ال احمد است .هم او که برخی او را جلال آل قلم خوانده اند .جلال چهل و شش ساله بود که مرد.به نظر چهل و شش سال برای یک نویسنده می تواند سن آغاز باشد نه پایان .با اینحال 
شمس در کتاب از چشم برادر حاصل عمر جلال را اینگونه کوتاه می کند:46سال زندگی ، 30سال نویسندگی و 40اثر... هرچند شمس می گفت که جلال را به اسالم گیلان بردند و کشتند و زخم را بر تن برادر دیده اما بسیاری از نزدیکان جلال این را شهید نمایی دانسته و رد می کنند .

 در بخشی از مقدمه کتاب«جلال پژوهی»  می خوانیم: «هر منصفی که آثار جلال آل احمد را بخواند،‌ در می‌یابد که هیچ روشنفکر داستان نویس معاصر شبیه به او نیست. او روشنفکر داستان‌نویس منحصر به فردی است. تصویری که از آل احمد از همان آغاز آشنایی با اثارش در ذهنم نشسته و جای خود را تاکنون با هیچ تصویر دیگری از او عوض نکرده،‌ تصویر مردی است با موهای سفید و هیکل و چهره‌ای لاغر و استخوانی، و به عبارت دیگر و بهتر نیم جانی در بدنی لاغر. بعدها این تصویر در ذهنم با آشنایی بیشتر نسبت به خصوصیات روحی وی کامل‌تر شد. سیدی تند مزاج و عصبانی و رک گوی و جوشی.»

 جلال آل احمد -نیما خسروی -هفتمین ققنوس
از تعریف دکتر شفیعی کدکنی اگر بگذریم که جلال را«یک نویسنده سیاسی به معنی اخصّ کلمه »می داند،و سخنان تند و انتقادی خشایار دیهیمی که جلال را نه یک روشنفکر که یک فعال سیاسی صرف می داند؛از ماجراهای پیوستنش به حزب و توده و گسستنش پس از سه سال و حشر و نشری که با جماعت هنرمند و روشنفکر آن زمان داشت و از ارتباطش با زنش "سیمین دانشور" که داستان «سنگی بر گوری» - او چون اعترافی سهمگین پرده از دردهای میانشان برمی دارد – را خوانده ناخوانده اگر کنار بگذاریم می رسیم به دو کتاب مهم جلال که به باور من دو اثر شاخص در میان آثار او به شمار میروند.یکی « خسی در میقات » و دیگری «در خدمت و خیانت روشنفکران»
این دو کتاب را نه به این دلیل که ارزش های ادبی یا پژوهشی کتاب های دیگر آل احمد را همچون دیدو بازدید، ارزیابی شتابزده ، نون القلم، زن زیادی ،مدیر مدرسه اورازان ، در یتیم خلیج ، تات نشین ها و... نادیده بگیرم که آندو را به گونه ای شاخص سبک نویسندگی و گویای نگرش جلال می دانم .

جلال آل احمد با سبک توصیفی ، کاوشگرا و روایی به پیروی از نویسندگانی چون هدایت ، علوی و جمال زاده آغاز کرد و سپس به سبکی خاص - بقول سیمین دانشور - « تلگرافی ، حساس، دقیق ، خشن ، صمیمی،صریح و منزه طلب » دست یافت .
جلال رئالیست است ونویسنده ای واقع گراست .آنچه شیوه ی نگارش او را از بزرگانی چون هدایت متمایز میسازد این است که در عین روایتگر بودن به شدت گر و پردازش کار است.

خسی در میقات به عنوان شاخص سبک نوشتنش می تواند مورد بررسی قرار گیرد و خدمت و خیانت به عنوان دغدغه ی روشنفکر ایرانی و مسئولیت او در قبال جامعه و کشورش . نقدی که به روشنفکران زمانش داشت در زمان خود جلال و تا اندازه ای درزمان ما نیز همچنان رواست.

بخشی از خسی در میقات را که سفر نامه مکه جلال آل احمد است با هم بخوانیم :« و تازه شروع کرده‌ای. و گرنه می‌بینی که در مقابل چنان بی‌نهایتی چه از صفر هم کمتری. عیناُ خسی بر دریایی. ـ نه؛ در دریایی از آدم. بل که ذره خاشاکی، و در هوا. بصراحت بگویم، دیدم دارم دیوانه میشوم. چنان هوس کرده بودم که سرم را به اولین ستون سیمانی بزنم و بترکانم... مگر کور باشی و “سعی” کنی.
می‌دیدم “من” شرقی که در چنین مساواتی در برابر عالم غیب، خود را فراموش می‌کند و غم خود را؛ همان است که در انفراد بحدّ تمایز رسیده خود در اعتکاف،‌ دعوی الوهیت می‌کند. عین همان زندیق میهنه‌ای یا بسطامی و دیگران. و جوکیان هند نیز. و می‌دیدم که این “من” بهمان اندازه که در اجتماع خود را “فدا می‌کند” در انفراد “فدا می‌شود”. »
استفاده بیش از اندازه از حذف به قرینه های لفظی و معنوی و گاه حذف بخش هایی از جمله بی انکه خواننده در فهم سخن دچار مشکل شود یکی دیگر از خصایص نویسندگی جلال است.
در خدمت و خیانت جلال به موضوعاتی چون روشنفکر چیست؟ کیست؟ ، روشنفکر خودی است یا بیگانه؟ ، زادگاههای روشنفکری،روشنفکران سنتی: نظامیان و روحانیان ، روشنفکران ایرانی کجا است؟ ، نمونه های اخیر روشنفکری وروشنفکر و امروزه روز می پردازد. هرچند برخی جهت گیری های جلال به سمت روحانیون یا حمایت هایی را که از امثال شیخ فضل ا.. نوری داشته انتقاد هایی را به همراه داشته و او را به تبلیغ به سود یک گروه و خروج از روشنفکری و پشت پا زدن به شاخصه های روشنفکری که در همین کتاب آورده متهم می سازند اما باید کتابش را خواند زیرا این کتاب جزو معدود سند هایی است که به تشریح و کالبد شکافی موضوعب به نام روشنفکری در ایران می پردازد .بخش هایی از ان کتاب را با هم بخوانیم :

جلال آل احمد-نیما خسروی - هفتمین ققنوس

« روشنفکر ایرانی هنوز از جمع خلایق بریده است دستی به مردم ندارد و ناچار خود را هم دربند مردم نمی داند.به مسائلی می اندیشد که محلی نیست وارداتی است و تا روشنفکر ایرانی با مسایل محلی محیط بومی خود آشنا نشود و گشاینده مشکلات بومی نشود وضع از همین قرار هست که هست.چون...روشنفکر ایرانی در محیط بومی خود تحقیر می شود...ناراضی است پس در جستجوی روزگار بهتری هم هست درست است که فعلا جرات عمل ندارد و می ترسد اما اگر به حد اعلای ترس که رسید پنجه در صورت پلنگی خواهد انداخت....روشنفکر ایرانی به قول صادق هدایت همچون کنده ای است که در کنار اجاق مانده و سیاه شده نه به آتش زیر دیگ کمکی کرده و نه چوب سالم باقی مانده ... در چنین وضعی اگر روشنفکر ایرانی بتواند از سرسپردگی به حکومت ها چشم بپوشد و برای رسیدن به مقامی که حق اوست تکیه به آزادی کند و به خلایق کثیری که آهسته آهسته دارند در حوزه تأثیر و تآثر روشنفکری قرار می گیرند...لیاقت خود را در حل مشکلات بومی...نشان دهد و از این راه دستی به خلایق کثیر پیدا کند و نفوذ کلامی در ایشان راه اصلی را پیدا کرده است»

جلال آل احمد -نیما خسروی - هفتمین ققنوس

دکتر شفیعی کدکنی درباره معتقد است که جلال « یکی از مردمی ترین نویسندگان معاصر ایران به شمار می رود و احتمال دارد که حوزه تأثیر و نفوذ او حتی بیشتر از صادق هدایت باشد. جلال تا حدّی در آثار نیمه دوم عمرش در زبانی که آفریده بود، متخصّص بود. این زبان از نظر حرکت خود، سرعت عباراتش، ایجاز عبارات و نزدیکی شگفت انگیزش به زبان محاوره ای، گذر و برشی بود از نمونه های اصیل نثر فارسی ......»
خود جلال در خاطره ای یاد میکند که روزی در بالا خیابان مشهد (حوالی حرم امام رضا) پالتویش را روی دستش گذاشته بوده و پیاده راه میرفته که رهگذری جلویش را میگیرد و ازو می پرسد عمو ! پالتو چنده؟ و جلال خوشنود می گردد از اینکه در آن لحظه واز نگاه آن خریدار هیچ فرقی با مرد پالتو فروش دوره گرد نداشته ...نمی دانم این داستان حقیقت دارد یا نه ولی هر چه هست گویای نگرش جلال به موضوع روشنفکری است . 

زبان نوشتاری جلال در واپسین سالهای نویسندگی اش رو به به سبکی به شدت شخصی ، ناارام و معترض و نزدیک به زبان محاوره شده بود. 
من بر این باورم چه جلال را روشنفکر بدانیم و چه ندانیم ، چه او را نویسنده صاحب سبکی تلقی کنیم یا نه .او نمونه و شاهدی بر وضعیت روشنفکران ایرانی است که در تلاطم احوال و تفکراتشان از یکسو و جهت گیری های تاریخی و اجتماعی شان همواره مورد انتقاد و تهمت قراردارند.
در پایان شاید آوردن نوشته ای که برای همسرش نوشته بیش از هرچیز گویای حال درونی او و مثال او باشد.
«می‌دانی سیمین!
یک آدم، مَلغمه‌ی تضادّها است... 
نمی‌خواهم ادا در بیاوری و از خواندن این کاغذ، خودت را ناراحت شده 
بدانی؛ و بعد جوابش را بدهی که همچه شدی و همچه! 
می‌خواهم اینها را بخوانی و بدانی که این مرد، چه‌جوری دارد خودش را برای 
خودش وصف می‌کند… گاهی فکر می‌کنم که یک عمر واخورده‌ام؛ سرخورده و وازده شده‌ام؛.. 
گیر کرده‌ام میان ادب و سیاست؛ و از هر دو مانده‌ام!
گیر کرده‌ام میان مدرنیسم و عهد بوقی بودن؛ و باز وازده شده‌ام!
گیر کرده‌ام میان قناعتِ انزوا، و جبروت قدرت؛ و باز سرخورده‌ام!..
نه این را دارم و نه آن را.. ..گیر کرده‌ام میان "عشق و عقل»

"جلال آل احمد" 

جلال آل احمد- نیما خسروی هفتمین ققنوس


نیما خسروی 
شهریور نود و یک

آبشخور: هفتمین ققنوس

 پیوند های موضوع:

صفحه جلال در ویکی پدیا

گفت و گویی با خشایار دیهیمی درباره روشنفکری ایرانی

گفت و گوی جلال ‌آل احمد با دانشجویان یک‌سال پیش از مرگش / بازخوانی تاریخ

زندگی نامه جلال آل احمد از زبان خودش

جلال ال قلم - ویژه نامه سالروز درگذشت جلال ال احمد) 

جلال پژوهی- محمد بشیری، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

به مناسبت هجدهم شهریور، سالروز درگذشت جلال آل احمد

 

نظرات 1 + ارسال نظر
هونام سنگ سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1396 ساعت 11:43 ق.ظ http://www.nanosil.co

سلام واقعا مطالب جالب و خواندنی ارائه دادید استفاده کردیم دستتون درد نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد