نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

غم وشادی؟

 

غم وشادی؟
۩۞۩

 

من بر این باورم که غم و شادی در دنیای آدمیان دو گونه اند ؛یکی همان سازو کار معمول و بر طبیعت است که از دست دادن یا اندوختن و یا زیان و سود و عزا و عروسی ؛اشک بر چشم و یا لبخند بر لب می نشاند که مرا باآن کاری نیست زیرا آن اشک یا لبخند سوار بر باد است ! و اعتبارش چونان روزمرگی آدمیان در گذر و متغیر..
گونه دوم اما غم و شادی راستینی است که شاید برخی آن را در نیابند و حرجی نیز بر ایشان نیست این همان چشمه ژرف وماندگاری است که فیلسوفان و اهل هنر آن را در می بایند.
غم و شادی که دیگر پیرو حسی کور نیست که به آبی بیاید و به بادی برود .این از خردی ریشه گرفته است که هر دو را باهم دارد ؛به میوه ای می ماند که از درخت چیده ای و شیرینی و ترشی وشوری و تلخی را با هم دارد .مزه ای که به کامت می نشیند و از یادت نمی رود .مهم تر از آن اینکه می دانی از کجا می آید وچرا می آید.چون میوه آگاهی توست نه غفلتت!
این غم و شادی را حتا نمی توان از هم جدا کرد زیرامحصول واکنش در برابر شرایط گذرا نیستند بلکه نتیجه کنشی شگرف اند .این حال ها آنچنان به هم آمیخته اند که دیگر می دانی همه ی هستی وپدیده های آن بازنمودی دیگرگونه دارند که در نگاه پیش روی ساده انگارانه شاید غم انگیز یا شادی آور بنمایند اما هیچ کدام نیستند و نمی توانی آن را آنگونه که در روزمرگی مرگ عزیزی یا خیانت یکدوست تو را غمگین ساخته یامژده یافتن یک دوست پس از سالیان سال یا برخاستن عزیزی از بستر بیماری شادت می سازد ؛در یک تعریف مشخص بگنجانی .داستان غم و شادی از نگاه من بدین روایت است.
نیما خسروی

آبشخور:هفتمین ققنوس

http://7thghoghnoos.blogfa.com/post-138.aspx

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد