نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

مردن در آغوشت


 

می میرم در آغوشت

که وفادار ترین زن زمینی

انقدر که

 حوا رشک می برد!

در آغوش تو

ای همسفره ی ناچار نان و آبم

در همخانگی های سکوت  واشک

در همبغضی های مشترک!

در همخوابگی های تکراری.


می میرم در آغوشت

که زیبا ترین دروغی بودی

که از زندگی شنیده ام !

                      

ای تو

که با هم

گذشته ایم

 از سال های  تباه

از خاطره های تلخ

ازشب های سیاه...

 می میرم 

در اغوش تو

ای زن

ای پری پنهان  در چین و چروک  پیری!

ای مهر بانو



 تاب ماندن نیست.

درآغوش تو

می میرم

 

مردن

به  فقر

خوش تر از

زیستن

در این زمانه

با آدمیان صورتک دار دل سنگ !

 

نیما خسروی

سیزده مهر نود و یک

آبشخور: پرنده نیست

این شعر را همچنین اینجا ببینید

 

نظرات 1 + ارسال نظر
افسانه پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/

سلامـــــ

چقدر تلخ بود

اون عکس !!!!!
دلم به حال اون پیر مرده خیلی سوخت

خدایاااااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد