تاب ِماندن
======
پژواکِ آه
در ذهنِ درخت.
خاطره
اندوهِ فصل سرد؛
پرسید:
تاب ماندنت
نیست
زرد؟
- نیست نسیم؛
اشک چکیده به رخسارم
خستگی ِ تکرارم.
صراحت ِفاجعه
چید برگ را.
باغ گریست
جوی آب
سرخ
از
انار
و سیب.
نیماخسروی
30/11/74