نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نوشته ای بر فیلم بینوایان Les.Miserables.2012







نوشته ای بر فیلم بینوایان Les.Miserables.2012 به کارگردانی تام هوپر

در فرصتی که دست داد توانستم فیلم ملو درام بینوایان ساخته آقای تام هوپر با بازی هیو جاکمن ،راسل کرو؛ آن هاتاوی تولید شده سال 2012را ببینم .

افزوده شدن یک بینوایان دیگر به فهرست فیلم هایی که در تاریخ سینما از داستان بلند آوازه ی ویکتور هوگو ساخته شده اگر فاقد جذابیت و حرف تازه ای باشد راه به جایی نمی بیرد اما می بینیم اینکه کارگردان بر روی سوژه مورد نظرش انگشت روی نقاطی گذاشته که اثر را علی رغم لو رفتن فرجام داستان دیدنی می سازد آنگونه که شاید آخرین اقتباس از اثر ویکتور هوگو را یکی از موفق ترین ساخته ها به حساب آورد .


در نگاه نخست تضاد شخصیتی و ظاهر شخصیت ژان والژان (یا بازی هیو جاکمن ) و بازرس ژاور (با بازی راسل کرو ) به شدت به چشم می آید .در انتهای فیلم از خودم پرسیدم اگر نقش ژان والژان را "راسل کرو" بازی کرده بود و نقش ژاور را "هیو جاکمن "شاید شخصیت ها باور پذیر تر میشدند .البته بیان این نکته به معنای بی کفایتی هیو جکمن در ارایه نقش ژان والژان نیست واو بسیار پر قدرت ظاهر می شود اما آقای جکمن را هر کارش بکنی ژان والژانی احساساتی و رمانتیک را ارایه می دهد تا انجا که در این حس و حال از ماریوس عاشق پیشه در پیرنگ داستان چیزی کم نمی آورد .این را از این نظر می نویسیم که ژان والژان نخراشیده و خشن و تند خوی ویکتور هوگو هنگامیکه تغییر می کند بیشتر و برجسته تر می نماید تا ژان والژان احساساتی که دست بر قضا قرار است آواز هم بخواند !با خود تجسم می نمایم که "هیو جاکمن "بلند و کشیده در نقش بازرس ژاور آب زیر کاه و اتو کشیده ضمن آنکه از الگو های پیشینینش پیشی می گرفت چقدرهم جذاب از آب در می آمد! 


از آنسو خشونت ذاتی هموطن آقثای" هیو جاکمن" آقای "راسل کرو" نیز می توانست در به تصویر آوردن شخصیت ژان والژان که بیست سال را زندانی با اعمال شاقه بوده می توانست کامیاب باشد.تضاد شخصیت ها در دو سوی داستان که در داستان ویکتور هوگو نیز به آن تاکید شده در نسخه ی بینوایان آقای تام هوپرکارکردی دیگرگون می یابدزیرا به مرور و هر چه جلو تر می رویم می بینیم که کارگردان شخصیت های داستان را از صف بندی سیاه و سفید بیرون می آورد و به ساز و کاری تحت تاثیر شرایط و محیط می کشاند.

فیلم بینوایان به کارگردانی تام هوپر 2012 صحنه های سینمایی زیبایی دارد که لازم است به آنها اشاره کنم :

1. در آغاز فیلم کشتی بادبانی بزرگی را میبینیم که در حال وازگون شدن است و سرود زندانیان در حال کشیدن ریسمان که می خوانند دیده فرو نگر روی تصاویر و معرفی ژان والژان و ژاورو ارتباط پرچالش انها نیز در همین بخش انجام می گیرد . 

آنچه به نظر شکوهمند می رسد وجه نمادین این سکانس است کشتی در حال وازگونی و غرق شدن که وضعیت سیاسی جامعه فرانسه ی زمان رخداد داستان 1815 را یاداور می نماید و دکل شکسته و پرچم پاره پاره فرانسه را که بر زمین افتاده است و ژاور از ژان والژان می خواهد آن را حمل کند که همین را من به عنوان پیش آگاهی در دو سکانس دیگر مرتبط می دانم : .یکی آنجا که شهردار مادلن (ژان والژان) یک تنه بار سنگین گاری واژگون شده را از روی فوشلوای بخت برگشته بلند می کند تا شک ژاور بیشتربجوشدو در سکانس دیگر آنجا که پیکر بی هوش ماریوس را به دوش گرفته و راهی فاضلاب های زیرزمین پاریس می شود تا جان او را نجات دهد گویی به نجات نسل فردای فرانسه برخاسته .نسل احساساتی و سرخورده که باید بمانند تا فرانسه را نجات دهند.

2. فضاسازهای دیگری که به نظرم جالب آمد نماهای پویایی است که از پایین به بالا از ژاورگرفته می شود .گویی کارگردان با برجسته نمایی شخصیت ژاور می خواهد برفروپاشی شخصیتی او در پایان فیلم تاکید نماید .اما چرا ؟ چون او نماینده حکومت است و با هر گونه تساهل یا نسبی نگری که به مواجهه با حکومت بینجامد به شدت برخورد می کند اما به مرور در می یابد که دنیا تغییر یافته و آدم ها نیز .او نمی تواند خود را از دنیای ژان والزان شکست خورده بداند.امکان جبران هم ئدارداما چون بارش گران تر از این است که بتواند به مقصد برساند به زندگی خویش پایان می دهد. 

3. پس از آنکه ژان والژان از نظر شخصیتی متحول شده و تصمیم می گیرد تا زندگی اخلاقی نوینی را آغاز کند برگه آزادی موقت خود را پاره می کند و به بااد می سپارد . دوربین از او و کلیسا و گورستانی که در ان ایستاده فاصله گرفته و اوج می گیرد .اکنون در تصویر کلیسای و پان والزان کوچک شده و دور می شوند...کاغذ پاره ی برگه آزادی موقت او نیز همچنان در اغوش باد می رود و می رود تا به یک نقطه نورانی لابلای ابر ها و سپس در تاریکی فرو می افتد.

4.صحنه خودکشی ژاور نیز بسیار تاثیر گذار درامده فیلمبرداری و نشان دادن ارتفاع وآب های خروشان متناسب با حال و احوال درونی اوست

 5.نمای دیگری که بسیار تاثیر گذار است پس ازدرگیری و سرکوب جوانان انقلابی مشاهده می شود آنجا ست که جوی خون به راه افتاده و ژاور از میان کشتگان گام برمی دارد .


آدم های داستان دیگرفقط فرشته خصال یا دیو سرشت نیستند بلکه به لحاظ قرار گرفتن در موقعیت یا جامه و یونیفرمشان رفتار می کنند. ژاور مرد قانون است و به شدت منضبط و مسئول در برابر حفظ قانون . اگردر نسخه های پیشین بینوایان فروپاشی شخصیتی ناتوانی او در درک وضعیت جدید منجر به خودکشی اش می گردد در نسخه حاضراو را میبینیم که در عین وظیفه شناسی و وفاداری به شغلش با تردید هایش رو به رو می شود و آنجا که در می یابد چیزی فراتر از قانون و یا وفاداری به سیستم های سیاسی وجود دارد که از مجرم خشن فراری پیشین شهرداری مهربان و موسیو مادلن خادم جامعه ساخته یا به روابط آدمیان معنایی فراتر از آنچه در چارچوب های از پیش تعریف شده دارد ؛دیگر کم می آورد و در حالی که فریاد می زند نمیتوانم ادامه بدهم خود را به درون آب های خروشان می اندازد و راستی که در این نسخه از فیلم بینوایان آن ارتفاع و ان آبگیر بسیارهول انگیز است. گویی زنجموره زندانیان در آغاز فیلم همچنان با ژاور می خواند که : 

چشم فرو انداز! 

اینجایی تا آن هنگام که بمیری !

خدایی در بالا نیست

و تنها دوزخ است 

درپیش چشمانت دهان می گشاید

چشم فرو انداز! 

چشم فرو انداز! 

.....

کارگردان رفته رفته چشم های روح ژاور را می گشاید تا جایی که خودکشی اش نمادی از سقوط اخلاقی همه دژخیمان چشم و گوش بسته و مطیع مطلق فرمان در نظام های زورگو و غیر انسانی می نماید .سقوط در ژرفای هولناک مغاکی که چونان دوزخ ژاور را می بلعدو جزای نامردمی های او را در دم آخر به او می چشاند.

سرانجام 

به یقین می رسم

اما ؛

سقوط می کنم.

و ستاره ها سیاه و سردند،

در حالیکه من به پوچی دنیایی خیره شده ام

که نمی توانم نگهش دارم ... 

من هم اکنون از این دنیا می گریزم

از دنیای ژان والژان

زیرا

جایی برای بازگشت نیست... 

دیگر

برای پوییدن،

راهی نیست /

... وخود رابه درون آبهای خروشان می اندازد.



آن هاتاوی بازیگر نقش فانتین علی رغم حضور کوتاهش در آغاز و پایان فیلم اما بسیار درخشان ظاهر میشود و نشان می دهد که که بازیگری بسیار توانا است اما درشگفتم که چگونه نقش ماریوس یاغی و اشرافزاده عاشق پیشه را به ساشا بارون کوهن سپرده اند ؟هرچندتلاش اودر ایفای نقش ماریوس شایسته تقدیر است اما به ظاهر و نظر کسی نمی آید تا دخترانی مانند کوزت و اپونین را شیفته و دلباخته خود بنماید.

در سطر های آغاز این نوشته اشاره شد که کارگردان برای آنکه بتواند در میان نسخه های دیگری که ازداستان بینوایان ساخته شده تمایز ایجاد نماید باید چاره ای می انیشید و شاید تبدیل یک داستان نثر به اثری موزیکال یکی از این آشنایی زدایی باشد. هرچند آقای تام هوپرداستان را به شکلی خطی پیش می برد و تا حد زیادی به اصل روایت وفادار می ماند.

نکته دیگری که خوب از کار در آمده اشعار و آواز هایی است که در راستای مضمون داستان سروده وهمراه با موسیقی خوانده شده اند و بار عاطفی و احساسی فیلم را تکمیل میکنند.

صحنه های جنگ خیابانی علی رغم آنکه بدون ایراد کار شده اما آنقدر که باید شکوهمندی جانفشانی جوانان آزادیخواه و به خاک و خون غلطیدن آنها را را به تصویر نمی کشد . .گویی کارگردان به عمد خواسته ربان سینماو منطق تصویری را به کنار گذاشته و از راه موسیقی و آواز حس و حال و شکوهمندی این رخداد را تلقین نمایدکه با توجه به زمان 158دقیقه ای فیلم که بیشتر صحنه هایش را به بیان احساسات و افکار شخصیت ها با آواز اختصاص داده بیشتر مناسب اجراهای تئاتری یا اپرایی به نظر می رسد تا یک فیلم سینمایی.

من فکر می کنم اگر آقای تام هوپر کاری را برای این فیلم انجام می داد بینوایان تبدیل به یکی از آثار درخشان تاریخ سینما می گشت.این کار شکستن روایت خطی ورفت و بازگشت های زمانی شخصیت ها بود.

دیگر آنکه پایان فیلم بسیار ساده لوحانه کار شده : ژان والژان روی صندلی نشسته و به شدت پیر و فرسوده شده و کارگردان پیش آگاهی مرگ او را به ما اعلام می نماید در حالیکه بر اساس منطق روایت خطی در سکانس پیش از عروسی ماریوس و کوزت آنقدر فرتوت و در هم شکسته نبود و نباید اززمانی که به ماریوس اعلام می نماید که نمی خواهد با حضورش در زندگی کوزت آینده و سعادتش را تباه سازد و اقدام به ترک ناگهانی خانه مانش می کند تا هنگام جشن عروسی آنقدر پیر و مشرف به موگ شود.در این رابطه کارگردان از هیچگونه تمهید تصویری نیز برای القای این نکته بهره نمی برد و ناگهان در چند روز ژان والژان گویی بیست سال پیر می شود! در داستان اصلی ژان والژان پیر و خسته در دیداری پر درد با کوزت می میرد در جایگاه والای اخلاقی و انسانی یک زندانی فراری خشن که جامعه استفراغش کرده و دیگر نمی خواهد بپذیردش اما تغییریافته و انسان دیگری شده و زندگیش را صرف نجات یک دختر بچه بی سرپرست نموده تا کوزت کلفت تناردیه ها بشود کوزت زیباروی پاریسی. از آنسو روح فانتین ظاهر شده وآواز می خواند و دستش را گرفته و به جهان دیگر رهنمون می شود! من نمی دانم به چه دلیل کارگردانی که همپای جوانانی که آتش را روشن کردندو از فردا خواندند ظهور دنیای جدید را بشارت دادند وجانشان را دراین ارمان باختند دراین جهان که سخت تغییر کرده و بشریت بهای سنگینی را برای این تغییر پرداخته و می پردازدچگونه رضایت می دهد که فیلمش اینگونه به پایان برسد؟ ژان والژان می میرد ال تام هوپر در سال 2012 میلادی مرگش را در جلوی دوربین با نگاهی سنتی رقم می زند که (لحظه های احتضار والژان و مرگش را ) من دوستش ندارم .فیلم با سرود زیبایی به پایان می رسد که علی رغم سوگواری تلخی که به خاطره یاران جان باخته و همه ی خونریزی هایی که فرانسه را به آزادی و دموکراسی رساند .هر چند گوش تاریخ پر است از یاوه هایی که انقلابی گری درهمه جای جهان و دروغ هایی که جوی خون به راه انداخته اما آزادی را برای هیچ کس به ارمغان نیاورده که آزادی با بیداری مردمان به خانه می آید نه با کشت و کشتارو خشونت.

باری سرود دقیقه های پایان فیلم چشم اندازی روشن و پرامید را بشارت می دهد .

چشم اندازی که هر چند به باورم نمی آید اما دل را گرم می کند .در این زمستان پر سوز میهنم:

....و به یاد داشته باش

حتی تاریک ترین شب هم تمام می شود

و خورشید بر می آید

ما باری دیگر با آزادی در باغ خداوند زندگی می کنیم

ما باری دیگر پشت گاو آهن راه می رویم

. ما شمشیر را کنار خواهیم گذاشت

زنجیر شکسته خواهد شد ! 

مردمان پاداش خود را دریافت می کنند

به خیزش ما خواهی پیوست؟ 

چه کسی آنقدر دل دارد تا درکنارم بایستد؟

جایی آن سوی این سنگر 

دنیایی هست که مدت ها در انتظارش بودی؟

صدای سرودخوان مردم را می شنوی؟

بگو، صدای طبل های در دوردست را می شنوی؟

این آینده ای است که ما به ارمغان می آوریم ! 

هنگام که فردا بیاید

فردا می آید!


نیما خسروی سوم اسفند نود و یک 



Les.Miserables.2012

Summary: In 19th-century France, Jean Valjean, who for decades has been hunted by the ruthless policeman Javert after he breaks parole, agrees to care for factory worker Fantine's daughter, Cosette. The fateful decision changes their lives forever.


Movie Stars: Hugh Jackman, Russell Crowe, Anne Hathaway

زمان فیلم158 دقیقه

ژانر فیلمDrama,Musical,Romance

سال تولید2012


کارگردانTom Hooper

بازیگرانHugh Jackman

Russell Crowe

Anne Hathaway

Amanda Seyfried

Sacha Baron Cohen

Helena Bonham Carter

Eddie Redmayne

Aaron Tveit


این نوشته را اینجا نیز میتوانید ببینید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد