ژان لوک گداردر گفتگو با خبرنگار گاردین :کار سینما تمام است!
گدارخیلی کم مصاحبه میکند و غالبا هم قرار مصاحبهها را لغو میکند. بیش از ۳۰ سال است او میکوشد یک زبان سینمایی جدید پیدا کند و در این مدت خود را در پارکینگ خانه خود در شهر رول در سوییس زندانی کرده است. واقعا همین طور است؟ گداری که با ژست باشکوه، در اوایل سالهای ۱۹۶۰ با فیلمهایی مانند «از نفس افتاده» قوانین سینما را از نو نوشت و پس از آن به سمت تاریکاندیشی مائوئیستی منحرف شد و از آن زمان تاکنون نماد شوخیهای روشنفکرانه بوده است.
او به پیشنهاد” رائول کوتار “فیلمبردار توانمندش، فیلمهایش را با دوربین روی دست و بدون فیلمنامه فیلمبرداری کرد و راه را نه تنها برای موج نو سینمای فرانسه بلکه یک نسل از کارگردانان مستقل دنیا باز کرد. او در کنار دیگر جوانان موج نو سینمای فرانسه در دهه ۱۹۶۰، سینما را از قید و بند سیستم استودیویی رها کرد.
فیلمسازانی مانند اسکورسیزی، تارانتینو، آلتمن، فاسبیندر، دی پالما، سودربرگ، جارموش، پل تامس اندرسن و خیلیهای دیگر از این کارگردان اسرارآمیز سوئیسی الگو گرفتند و مجموعه پایانناپذیر کلمات قصار تر و تمیز او قرنها نظریهپردازان سینمایی مشغول نگه میدارد: «فیلمبرداری حقیقت است»، «سینما حقیقت است، هر ثانیه ۲۴ بار»، «یک داستان باید آغاز، وسط و پایان داشته باشد، اما نه لزوما به همین ترتیب.»آیا او در ۸۰ سالگی به اینجا رسیده است؟ که فیلمش را (socialisme#history )یک روز پیش از نمایش در جشنواره کن روی یوتیوپ بگذارد؟ کپیرایت و ایده مولف دیگر برای گدار بیمعناست.
«عصیانگر» سینما شاید ۸۰ ساله شده باشد، اما همچنان سر ناسازگاری دارد. «فیلم سوسیالیسم» تجسم این روزهای گدار با تمام شکوه گیجکنندهاش است: یک حمله بیحسکننده به چشمها و ذهن که دیدن آن صبوری میخواهد، اما به شکلی انکارناپذیر پر از خلاقیت است.البته داستانی در کار نیست، اما ما روی دریا و سوار یک کشتی تفریحی پر سر و صدای مدیترانهای هستیم که در آن گروهی بازیگر و فیلسوف یونانی در میان مسافران میانسال پرسه میزنند و به زبانهای فرانسوی، آلمانی، روسی و عربی از بیسمارک، بکت، دریدا، کنراد و گوته، نقل قول میکنند.
دیدن فیلم جدید گدار کار آسانی نیست. تصاویری از قرن پرعذاب گذشته از پیش چشمان ما میگذرند، همین طور نماهایی بیحد و حصر از کشتی و دریا و نقل قولهای پراکنده.
از گدار درباره اطلاق صفت «مولف» به او میپرسم که همیشه دربارهاش به کار برده میشود. او با بیاعتنایی پاسخ میدهد: «من یک مولف نیستم، خب، الان دیگر نیستم. زمانی فکر میکردیم مولف هستیم، اما نبودیم. واقعا چیزی نمیدانستیم. کار سینما تمام شده است. غمناک است که کسی واقعا درمورد این مسئله کندوکاو نمیکند، اما چه کار باید کرد؟ و گذشته از این، با تلفنهای همراه و چیزهای دیگر، الان همه مولف هستند.»
گدار میگوید مردم اغلب در فیلمهای او معانی خاصی پیدا میکند که اصلا منظورش نبوده است. به این فکر میکنم که آیا درمورد او سوءبرداشت وجود ندارد: آیا او در واقع سادهتر از چیزی نیست که به نظر میرسد؟ خودش میگوید: «مردم هیچوقت پرسش های درست نمیپرسند.»
برگرفته از گاردین /مصاحبهگر: فیاکرا گیبنز
خبرآنلاین- ترجمه: علی افتخاری
آبشخور: هفتمین ققنوس