نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

واپسین نما-سکانس فیلم ایثار

ایجاز و اعجاز در واپسین نما-سکانس فیلم ایثار « (۱۹۸۶) Offret /The Sacrifice » ساخته اندری تارکوفسکی

واپسین نما-سکانس ایثار هفت دقیقه طول می کشد.اما چرا اینقدر کشدار و بدون قطع ؟

 در این سکانس دوربین پویا است اما به مدت هفت دقیقه کارگردان کات نمی دهد!

تقطیع نماهای این سکانس توجه تماشاگررا از واقعیت اصلی منحرف می کرد.قطع هر نما رخداد های فرعی را چنان برجسته می نمود که موجب فاصله گرفتن تمرکز تماشاگر از کنش الکساندر و آتشسوزی خانه  می گشت.

در جریان این هفت دقیقه ی نفسگیر چند شخصیت حضور می یابند که ترس ها و هیجان های هر کدام شان در رو در رو شدن با ماجرا آنقدرتاثیرگذاراست که کوچکترین اشاره ه ای به هر یک از آنها حس و حال و فضای ایجاد شده را از بین می برد در خلال این هفت دقیقه تماشاگر واکنش ماریا به الکساندرکه پیش پای او زانو زده و دستش را می بوسد،اشک ریختن اتو، غافلگیری و نگرانی یولیا،‌ماریا وویکتور  را می بیند اما به مدد کارگرداتی  وتصویر برداری  یگانه ی فیلم الکساندر و تصمیم به از خود گذشتی اش همچنان در کانون توجه قرارمیگیرد.دیدن ای اتش سوزی از فاصله های متعدد و زاویههای گوناگون شاید شگفتی را دامنمی زد اما به شکرانه ی فاصله ی دوربین با موضوع ومهم تر شگرد نما –سکانس ، روحیه ی آیینی و اسطوره ای برجسته می شود.(آتش زدن خانه و گذشتن الکساندراز خویش و خواسته های خویش در برابر نذری که در پیشگاه خداودند داشته ) .

حرکت های سریع و بی قرار” الکساندر” ، دست  های او که به نشانه تضرع و شاید شکرگزاری گشوده است ، موقعیت” آدلاید “که روی زمین افتاده ،اما او هم دستهایش را به سوی خانه دراز کرده است ،گویی میخواهد آن را از سوختن نجات دهد !آرامش ماریا که انگار انتظار دیدن این حادثه را داشته ، اندوه اتو که سر روی بدنه ی آمبولانس نهاده همه از چرخش آرام دوربین که در نقطه ای ثابت قرارگرفته و گردخود میچرخد و همچون مرکز دایره ای ،بی طرفانه رخداد های پیش روی خود را ضبط می کند .

تارکوفسکی در این باره می گوید:« هدف من در این سکانس درگیر کردن تماشاگران به گونه ای پر هیجان در این کنش به ظاهر بی معنا بود .می خواستم تماشاگر از راه این درگیری دریابد که چرا انسانی ، داشتن هر چیز به ظاهر ضروروی را هم نادرست و گناه آمیز دانسته است .

تماشگر باید بدون هیچ واسطه ای خود را در این کنش به ظاهر جنون امیز شرکت میکرد و آن را در اکنون حاضر و راستینن می آزمود تا در همین حال به آگاهی بیمار گونه ی الکساندر واقف می شد .

این نما –سکانس طولانی ترین نما در تمامی آثار من است.»

برگرفته از کتاب امید بازیافته /بابک احمدی/ نشر مرکز/تهران /چاپ سوم ۱۳۸۷/صص۲۱۸-۲۱۹

(با اندکی تلخیص و افزایش )

آبشخور: هفتمین ققنوس

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد