روزی که وودی آلن لوله تفنگ را روی پیشانی اش گذاشت… یک سکانس به یاد ماندنی از فیلم «هانا و خواهرانش» به کارگردانی وودی آلن: …یه روز، حدود یک ماه پیش .دیگه به آخر خط رسیده بودم یهو احساس کردم تو یه دنیای بدون خدا .نمیخوام به زندگیم ادامه بدم بعد، تفنگی که خریده بودم رو .پر کردم و گذاشتمش روی پیشونیم و یادمه این فکرو میکردم که .میخوام خودمو بکشم بعد فکر کردم، اگه اشتباه کرده باشم چی ؟شاید « خدایی وجود داشته باشه » .و هیچ کس شناختی ازش نداشته باشه بعد فکر کردم .نه، « شاید » به اندازۀ کافی خوب نیست من یا « مطمئناً » میخوام یا هیچی و خیلی خوب یادمه که ساعت داشت تیک تاک میکرد. و من اونجا خشکم زده بود، با تفنگی که روی سرم بود با خودم کلنجار میرفتم که شلیک کنم یا نکنم یه دفعه، تفنگ در رفت. خیلی دستپاچه شدم ،چون نزدیک بود ماشه رو بکشم.! ولی خیلی عرق کرده بودم و لولۀ تفنگ .از روی پیشونیم سر خورد و گلولهاش بهم نخورد. .همسایهها، با مشت میکوبیدن به در خونه و … نمیدونم … غلغلهای به پا شده بود … و من … دویدم به سمت در ، نمیدونستم چی بگم .خیلی دستپاچه و سرآسیمه شده بودم ….تو یه لحظه فکرم هزار جا رفت .و من فقط یه چیزو میدونستم باید از خونه میزدم بیرون، باید هوای تازه میخوردم …….رفتم تو یه سینما. نمیدونم چه فیلمی پخش میشد… رفتم توی لژ طبقۀ بالا و نشستم… و این احساسو پیدا کردم که چطور به فکر کشتن خودت افتادی؟ کارت احمقانه نبود ؟ به اون همه آدم توی فیلم نگاه کن ،اونا واقعاً خندهدارن و چی میشه اگه بدترین حالت اتفاق بیفته؟اگه هیچ خدایی وجود نداشته باشه و تو فقط یه بار شانس زندگی داشته باشی ؟نمیخوای یه سری چیزها رو تجربه کنی ؟چه مرگته ؟ همه چیز که بد و ناراحت کننده نیست.و با خودم فکر کردم .باید از تباه کردن زندگیم دست بکشم.و بی خیال جوابهایی بشم که هیچوقت بهشون نمیرسم .و فقط تا آخرین لحظه از عمرم لذت ببرم.و بعد از مرگم، دیگه مهم نیست .شاید یه چیزی باشه. هیچکسی واقعاً نمیدونه میدونم که « شاید » نازکتر از اونیه که بخوای زندگیتو ازش آویزون کنی، ولی بهترین چیزیه که داریم .بعدش راحت تو صندلیم نشستم .و واقعاً شروع کردم از خودم لذت بردن….. Hannah and Her Sisters 1986 کارگردان: Woody Allen محصول کشور: آمریکا ژانر: کمدی | درام Comedy,Drama,Romance امتیاز IMDb: ۷٫۹ از ۱۰ - زمان فیلم۱۰۳ دقیقه بازیگران: Barbara Hershey- Woody Allen — Carrie Fisher-Michael Caine-Mia Farrow-Dianne Wiest- Maureen O\’Sullivan -Lloyd Nolan -Max von Sydow «هانا» (فارو) که با «الیوت» (کین) ازدواج کرده، قبلا همسر «میکی» (آلن)، بوده است. «لی» (هرشی) و «هالی» (ویست) خواهران «آنا» هستند. «الیوت» مدتی با «لی» رابطه برقرار می کند و «هالی» به زندگی «هانا» که ظاهرا بی عیب و نقص است حسادت می ورزد. «میکی» نیز نگران این است که در اثر تومور مغزی بمیرد. سرانجام «هانا» و «الیوت» دوباره به هم نزدیک می شوند، «لی» با جوانی آشنا می شود و «هالی» و «میکی» نیز یکدیگر را پیدا می کنند.
برنده اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی - کاندیدای اسکار بهترین فیلم - کاندیدای اسکار بهترین کارگردانی - کاندیدای اسکار بهترین طراحی هنری - کاندیدای اسکار بهترین تدوین
آبشخور: هفتمین ققنوس