نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

گیسو(شعر از نیما خسروی)

گیسو-شعر از نیما خسروی

  


گیسو

===

شمیم خاطره دارد

غربت پاییز،

دلتنگ

چه می گوید باد؟

گیسو!

پریوشان اندوه

چکیده بر گونه هایت .

من راز هبوط برگ را می دانم

و از هجوم مصیبت

رسیده ام

به مرز شکستن .

مرا بخوان

از کوچه ی لبخند

من آشنایم

با صداقت دستهایت

بیا عبور کنیم از شب کابوس؛

غریق غفلتی معصوم

رها شویم

 در حباب آرزو .

گیسو

همه ی بی قراری ام

تو را

می خواند

مباد

بشکنی !

 آیینه ها دروغ نمی گویند

گریسته ایم

گیسو!

 

نیما خسروی 

آبشخورهفتمین ققنوس



برچسب‌ها: گیسوشعر از نیما خسروی
نظرات 1 + ارسال نظر
بلا سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:39 ب.ظ http://raze-gha3dak.blogsky.com

دوست دارم در مورد همه چیز فکر کنم
درباره کلبه متروک وسط باغ
درباره رودی که تبدیل شده به یک جاده
درباره چوپانی که بره اش را در کوهها گم کرده
درباره حسرت پیر زن بیمار برای رفتن به امام زاده بالای تپه
درباره کارگری که دوست دارد یک روز مرخصی بگیرد
و درباره خودم که چقدر بی فکرم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد