نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

محمود استاد محمد در نمایش ابدی

  “آره . . . داشتیم چی می‌گفتیم. . ؟ بنویس:

ما رو دیوونه و رسوا کردی. . . حالیته؟

ما رو آوارۀ صحرا کردی. . . حالیته؟

……

اما راسش چی بگم؟

تقصیر ما که نبود،

هرچی بود، زیر سر چشم تو بود.

یه کاره تو راه ما سبز شدی

ما رو عاشق کردی

ما رو مجنون کردی

ما رو داغوون کردی. . . حالیته؟

آخه آدم چی بگه، قربونتم

حالا از ما که گذشت

بعد از این اگه شبی، نصفه‌شبی،

به کسونی مثِ ما قلندر و مست و خراب

تو کوچه برخوردی

اون چشا رو هم بذار

یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن.

آخه من قربونِ هیکلت برم

اگه هر نیگا بخواد اینجوری آتیش بزنه

پس باهاس تموم دنیا تا حالا سوخته باشه!”

نمایش شهر قصه  نوشته و کارگردانی بیژن مفید

ostad 757576

آبشخور: هفتمین ققنوس

با همین موضوع ببینید: 

حکایت استاد محمد و ماجرای حالیته از وبلاگ فرزاد حسنی

ویکی پدیا

شهر قصه بیژن مفید در یوتیوب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد