سونات پاییزی: فریاد تنهایی
سونات پاییزی شاهکار اینگمار برگمن ، به رابطه افراد مبتنی بر گذشته ی آنها میپردازد به نظر من پیام فیلم هشداری است که به ما می گوید روزمرگی ها و خود خواهی هامان باعث می شود از نخستین واحد سلامت اجتماعی یعنی خانواده غافل بمانیم و به دنبال هوس ها یا جاه طلبی های خود برویم تا آنجا که می بینیم با این سهل انگاری تا چه میزان سلامت روانی بچه هامان را به خطر انداخته و موجب افسردگی دایم و عدم دستیابی به خرسندی و امید در زندگی آینده ی آنها شده ایم.
این زیان مندی نتیجه ی زندگی ماشینی امروز و زیاده روی های آدمیان است.در این فیلم تنهایی آدم ها فریاد می زند .آدم هایی که به ظاهر با یکدیگر خویشاوندند اما در ایجاد ارتباط با یکدیگر عاجز و نانوانند. این بار برگمان بزرگ روایت گر تراژدی رابطه های دیری گسسته است .
رابطه ی گسسته ی مادر و دختری که گذشت زمان نه تنها آن را بهبود نبخشیده بلکه چونان زخم به عفونت نشسته ای که در انتظار نیشتری ست تا سر باز کند و گند و چرکش را نمایان کندو برگمان این نیشتر را می زند.
رابطه ی مادر و دختر فیلم بین شارلوت(با نقش آفرینی اینگرید برگمن در یکی از آخرین سالهای زندگیاش)، نوازنده ی پیانوی بسیار موفقی است که مدام در سفر است وبه دعوت دخترش ایوا (با بازی لیو اولمن) قرار است چند روزی را مهمان ایوا باشد که به همراه همسرش و خواهر معلولش هلنا در آن زندگی میکنند؛ لحظه به لحظه درگیر تنش بیشتر می شود تاآنجاکه در ادامه فیلم رفته رفته شارلوت و ایوا به یک نتیجه ی ناگزیر می رسند : عجز مادر از درک دختر و در مقابل تنفر دختر از مادرش.
سونات پاییزی داستانی است سرشار از درد، ترس، تاریکی ها، پرتگاه ها و پیچیدگی های انسانی، زخم های التیام نیافته و همراه دوران و در جستجوی آغوش های ربوده شده و از دست رفته وبیانگر عدم درک میان نسل ها، سرخوردگی ها، انزوا و عصیان.
برگمان در این فیلم می کوشد نگاه های متفاوت و فاصله و جدایی ها و خشم های فرو خورده شخصیت های فیلم راکه در قالب تن آزاری – هلنا – و بیماری های روان تنی و شک و توهم بیان می کند). شارلوت مادری هیستیریک ونارسیست (خودشیفته)، ایوا (دختر بزرگ تر با بازی زیرپوستی و در ابتدا درونگرا و سپس برونگرا و انفجاری لیو اولمان) ناتوان از اِبراز احساسات و کنترل خشم، زیبایی، غم و درد وسواسی (اسیر و بازتولید کننده ی دردها و کابوس های گذشته، که کودکی و بلوغ او را بدل به کابوس و تقلیدی برای دیده شدن کردند) که ناتوان از عشق ورزیدن، تمنا کردن و لمس کردن است نشان دهد.
در آغاز اصلیترین صحنه فیلم یعنی مجادله نهایی، هنگامی که که شارلوت از بیخوابی به اتاق میآید تا چند دقیقهای بنشیند ایوا نیز پس از او وارد اتاق میشود و با فاصلهای بسیار دور از او و در نمایی لانگ شات مینشیند، هر چه مجادله بین آنها شدت میگیرد و حقایق بیشتری فاش میشود فاصله بین دو بازیگر کمتر میشود و قاب ها نیز بستهتر میشوند.
مونولوگ ممتد ایوا در صحنه برخورد با مادرش، واژگانی که لحظه به لحظه اوج میگیرند و خشنتر میشوند، داستان های ایوا از تنهاییهایش در کودکی به خاطر مسافرت های بیش از حد شارلوت تا خیانت شارلوت به پدر ایوا که وظیفه ی یگانه همزبان پدر یعنی ایوا را در پرستاری از پدر منزوی شدهاش بیشتر میکرد، همزمان میشود با برخواستن و قدم زدن عصبی شارلوت در اتاق.
از لحظهای که شارلوت از جایش بلند میشود و به سمت پنجره میرود، نور لحظه به لحظه از صورتش دورتر میشود و همچنان که در طول اتاق و در تاریکی قدم میزند دوربین از نمای نزدیک مسیر رفت و برگشتی او را دنبال میکند و عدم قدرت تصمیمگیری و درماندگی و در عین حال اضطراب او را به وضوح به نمایش میگذارد.
در ادامه وقتی که شارلوت کاملا در پاسخ به ایوا درمانده شده، ایوا را از نمای روبرو میبینیم که پشت سر شارلوت ایستاده و با تغییر جا به او یادآوری می کند و میفهماند که حتی معلولیت هلنا هم تقصیر اوست و شارلوت مبهوت فقط گوش میدهد.
استیلای ایوا بر ذهن شارلوت با نحوه ی جابجایی بازیگر و دوربین به وضوح قابل درک است. در پایان این درگیری بامدادی و زمانی که ایوا با گفتن حرفهایش با آرامشی عجیب ساکت نشسته است و گویی عقده انتقامی چندین ساله را از هم باز کرده، شارلوت را میبینیم که از ایوا خواهش میکند تا او را در آغوش بگیرد ولی ایوا هیچ پاسخی به او نمیدهد و با نگاهی سرد فقط به شارلوت خیره میشود و کارگردان، دیگر تا آخرین لحظه حضور این دو نفر در کنار هم هیچ نمای دو نفره ای از آن دو نمیگیرد، هرگز فضایی عاطفی بین آنها شکل نخواهد گرفت.
سونات پاییزی دو شخصیت اصلی دارد که هر دو درهم شکسته و بی پناهند: مادر«شارلوت »که به دنبال نوازندگی موسیقی ازشوهر و بچه هایش دست کشید اما به شدت تنها و درمانده ماندو دختر«ایوا که زخم های به جا مانده ازین غفلت مادر امکان لذت بردن از زندگی را از او سلب نمود.
سونات پاییزی یادآوری می کند که آنان که در پی دلخواسته ی خویش و درجستجوی آمال گمشده ی خویش اند و وظیفه ی خود را درقبال مراقبت و پاسداشت عزیزانشان فراموش می کنند محکوم به تنهایی اند.
شاید برای شما دانستن این موضوع جالب باشد که اینگمار برگمان کودکی سخت داشته و او و بازیگرش اینگرید برگمان هر دو خانواده های خود را – هر یک در برهه ی زمانی مشخص – در جهت پرداختن به علائق هنری و شخصی رها و فدا کردند.به نظر می رسد که سونات پاییزی برای هر کارگردان و بازیگر فیلم به نوعی روانکاوانه بازنگری و حدیث نفس آنچه بوده که با آن دست به گریبان بوده اند!
سونات پاییزی نغمه ای غمگین است که روایت سیزیف گونه و تنهای محتوم حاصل ازجدا سری آدم ها را روایت می کند.
نیما خسروی
Autumn Sonata ( Höstsonaten) 1978
Directed and Written: Ingmar Bergman
Starring: Ingrid Bergman , Liv Ullmann , Lena Nyman and halvar bjork
Music: Frederic chopin
Ratings: 8.1/10 from 7,346 users
Cinematography Sven Nykvist
Running time 99 minutes
http://www.imdb.com/title/tt0077711/plotsummary
با همین موضوع ببینید:
تحلیل روانکاوانه /اجتماعی فیلم سونات پاییزی
نگاهی به فیلم سونات پاییزی اثر اینگمار برگمان : تابلویی پاییزی از رنج و بخشایش آدمی