نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

زمستانی۱(شعر از نیما خسروی)


8420f1bb0178fc783233179670c5d5bc_550_310

  

زمستانی۱

======

 

دم به دقیقه 
دقیقه به ساعت 
ساعت ها به خستگی ؛
ای دل بکوب بردفِ دلتنگی!
یخ می بندد 
انتظارم به موسیقای سرما.
روز ها به ماه و 
به سال
گم می شوم به خاکستر ،
و غبار فراموشی
به کشتن خاطره ها 
می آید.
نشسته ام 
در کولاک یادت ؛
واژه های دوست داشتن ذوب می کند دلِ اندوهم، 
گلِ بهارم! 
از یادم 
نمی روی!
حتا برف اگر بپوشاند
نیمکتِ همیشه را 
حتا نشکفی 
دیگر
در زمستان جاودانه ام .

نیما خسروی
شهریور ۹۲

پ.ن:
تصویرسرباز روس که در اثر سرما زدگی مرده است. شکل اندام این سرباز و دست هایش مرا به این اندیشه وا می دارد که در دم مرگ به چه می اندیشیده جز گرمای اجاقی و چای یا نوشیدنی که گرمش کند؟یا به زنی که در دوردست انتظارش را می کشیده و یا به همه ی چیز های عزیزی که دیگر مجال بازگشتش را به انها نخواهد یافت..به چه می اندیشیده این سرباز ؟در این زمستان جاودانه اش؟
جنگ فنلاند- شوروی/ ۳۱ ژانویه ۱۹۴۰

ZEMESTANI_542347045836420_924227982_n

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد