غار مغان Moghan Caveسفری اسرارامیز ،سفر درتاریکی ،رفتن و رفتن دردهلیز های پیچ د رپیچ و پرتگاه های خوف و زمین لغزان و سرمایی که در اوج گرمای تابستان تا استخوانت می رود.
اینکه علت نامیدن غار و روستای مجاورش به «مغان» از کجا ریشه می گیرد و آیا این نامگذاری ارتباطی با مغان میترایی یا زرتشتی دارد یا نه برایم هنوز در هاله ی ابهام است.اما تجربه این غار نوردی به زحمت و عرقریزان شیب تند دامنه اش تا لرزیدن درسرمای درون غار می ارزید.تا جایی که اگر همین هفته پایش و همراهش پیدا شود ؛ راه می افتم !
سفر به مغان را به نوعی سیر و سفر آفاق و انفس یافتم .” غارهای طبیعی یکی از کهن ترین کانون های استقرار انسان در زمان های بسیار دور و مکانی امن برای پناه گرفتن و زندگی بشر بوده است. اما امروزه کارکرد غارها تغییر کرده و با توجه به دیرینگی غارها ، زمان، مدت و نحوه شکل گیری، تعلق به هر یک از دوره های زمین شناسی، جنس آنها و زیبایی های آن، تنها به جاذبه های گردشگری تبدیل شده که برخی از آنها چشم هر بیننده ای را خیره می کند.”
از دیر باز شاید پا به پای اسطوره و پیش تر از تاریخ ادمیان برای در امان ماندن وبقا به غار ها پناه برده و در انجا ها زندگی کرده اند بنابراین کنجکاوی و هراس و گرایش به کشف دهلیز ها ی تو در تو همواره در ژن آدمی مانده و نسل اندر نسل منتقل شده تا به من و ماها و بچه هامان می رسد.
این بار دومی بود که به غار مغان می آمدم ، بار نخست خردادسال ۶۸ بود که زیر باران با لباس ها و پتو های خیس به دهانه ی غار رسیدیم و با همان حال شب را به صبح رساندیم و سحر گاه زدیم غار نوردی را آغازیدیم.
این بار پس از ۲۴ سال …گویی آدم دیگری شده بودم . فضا و خاطرات برایم اشنابودند اما همه چیز دور و دور از دسترس به نظر می امد . دیواره ی منتهی به غار بر اثر استهلاک یا زلزله فرو ریخته بود و در عوض از دامنه کوه جاده خاکی با شیب تندی ساخته بودند تا رفت و امد را تسهیل کنند .
به دهانه ی غار که می رسی دو ورودی به چشمت می اید مانند کله ی جغدی با دو چشم کورش!
ازهرورودی که داخل شوی فضای گسترده مسطحی را می بینی و دهانه اصلی غار که در این فضا قرار دارد .سرپوشیده و مناسب برای اتراق و تیار نمودن اجاق و اتش و نوشیدن چای و صرف غذا تا قوتی بگیری و بزنی به دل غار.
دیوار ها از این فضا و داخل پر است ازیادگاری هایی که خلق نوشته و فرهنگ و پایبندی شان را به آثار و بقایای ارزشمند طبیعی و باستانی کشور نشان داده اند ! از اثار و هنر های بجا مانده بازدیدکنندگان پیشین همین قدر بگویم که حجم زیاد زباله های انسانی در مسیر پیمایش به سوی انتهای غار و آلودگی شدید حوضچه انتهای غار بشدت انسان را متاثر می سازد.
فضای داخل غار تاریک و اسرار امیز است .به شدت تاریک .آنقدر که اگر نور چراغ نباشد به راستی هیچ نمی بینی ….این تاریکی به همان اندازه که خوفناک و توهم برانگیز می نماید آرامش بخش نیز هست و سکوت ….سکوتی که بر تو می تابد و در ان سرمای درون غار که نفس -ابر از دهان و بینی ات می زند بیرون گویی در گوشه ی ذهن خودت گرفتار امده ای ، گرفتار در ابهام خویشتن ؛ که ام ؟ چه ام ؟ چه می کنم ؟چه کنم ؟ کجا روم ؟ چون باشم و….ده ها و صدها پرسش از این دست تا تو باشی که زین پس به اندیشیدن خطر مکنی!
درباره غار مغان
غار مغان در ۳۵ کیلومتری شهر مشهد و در جنوب روستای مغان (مختصات: ۳۶.۱۱۵۳۷۳۸° شمالی ۵۹.۳۶۷۸۳۱۹° شرقی)واقع شدهاست. ( از میدان حافظ نزدیک پایانه مسافری مشهد تا روستای مغان و محل سر چشمه سی و پنج کیلومتر است ) .غاردرجنوب غربی مشهد در جاده خلج ،حدود بیست و پنج کیلومتر بعد از هفت حوض در کوهپایه های کوه مغان و دره مغان قرار گرفته است . این دره ها به رشته کوه بینالود منتهی می گردند.
این غار دارای دو دهانهاست. ارتفاع آن از دریا ۲۹۱۰ متر میباشد. درون غار آثار استالاگمیت و استالاکتیت و چندین حلقه چاه وجود دارد که عمق یکی از این چاهها ۲۵ متر میباشد. همچنین در این غار پرتگاهی به عرض ۳۵ سانتیمتر و برکهٔ آبی وجود دارد.
غار مغان برای نخستین بار در مرداد ماه سال ۱۳۲۴ش توسط یک تیم هفتاد نفری از کوهنوردان باشگاه ورزشی «نیرو و راستی» شناسایی و معرفی گردید و برای دومین بار در سال ۱۳۲۶ش یک تیم کوهنورد به داخل آن رفتند، بنابر شواهد موجود و کشف فسیل حلزونی در مسیر منتهی به آن میتوان قدمت این پدیده را یکصد میلیون سال پیش و یا دوره دوم زمینشناسی تخمین زد. بنابر این قدمت ساختار آن از البرز و دماوند بیشتر است.
مدخلهای ورودی غار در دو سوی آن ایجاد شده و هر چه بیشتر به عمق غار نزدیک میشویم پهنای آن زیادتر و راه به پایین امتداد می یابد.
برای رسیدن به این غار باید از جاده کوهستانی پر پیچ و خم که از منطقه سیدی در جنوب مشهد و کوه خلج شروع می شودعبور کرد و پس از گذشتن از روستاهای بسیار دیدنی منطقه مانند بالندر ، اردمه ، و خان رود به مغان رسید. غار در جنوب قریه قرار دارد و دارای دو دهانه است .
غار دارای شیبی به سمت پایین بوده و ستونهای آهکی و قندیل های فراوان و بزرگی دارد. درون غار چشمه های و چاهها و راهروهای متعدد وجود دارد که در صورت عدم علامتگذاری و طناب کشی به گم شدن حتمی بازدید کنندگان می انجامددرون غار بوسیله چاه ها به سه طبقه تقسیم شده است. ارتفاع بعضی از چاه ها تا ۲۵ متر است. غار در اغلب جاها مرطوب و لغزنده می باشد.
وقتی به روستای مغان رسیدید راه خود را از جاده اصلی روستا ادامه دهید تا به محلی بنام سرچشمه برسید. از آنجا تا غار حدود پنج کیلومتر به سمت چپ باید بروید . بدون راهنما تا وقتی تابلو نگذارند گم می شویدزیرا دارای دهلیزها و راههای پر پیچ و خم گوناگونی است که در صورت عدم آشنایی با محیط احتمال گم شدن زیاد است همچنین به علت تاریکی که بر محیط غارحاکم است برای ایجاد روشنائی لازم باید از چراغ کاربیت استفاده نمود .عمق قابل نفوذ به غار مغان با شعب آن حدود ۵۰۰ متر برآورد می گردد.
از سقف این غار زیبا ستونهای استالاکتیت (Stalactite ) و استالاگمیت (Stalagmite ) که از جنس آهکی هستند آویزان است و منظره بسیار جالبی را به وجود آوردهاند . تزیینات آهکی آن نیز شامل انواع پردهای فندقی، اسفنجی و گل کلمی است.
در درون غار چشمه آبی وجود دارد که علاوه برزلالی و گوارایی آن، بسیار سرد است به طوری که در تابستان نیز نمی توان بیشتر از چند لحظه دست و پارا در آن نگه داشت .درون این غار چاه های مختلفی نیز وجود دارد که درون بعضی از آنها خفاشهایی نیز زندگانی میکنند.
پس از پنجاه متر که وارد غار می شوید ستونهای استالاکتیت و استالاکمیت شروع می شوند ، این به این معنی هست که از سقف غار آب چکه می کند بنا براین سطح غار بسیار لغزنده است ، حال اگر غفلت کنید ممکن است به درون یک از چاه های آنجا سقوط نمایید. یکی از این چاه ها بیست پنج متر عمق دارد . آنجا دهلیز های مختلفی دارد وای اگر چراغ قوه خاموش شود و شما تنها باشید!! ظلماتی وهم انگیز که به خاطر گم شدن و سقوط در حفره های مختلف وحشت زاست !تازه چراغ قوه هم که روشن باشد می مانی که از کدام طرف بروی!!! درون غار چشمه های و چاه ها و راهروهای متعدد وجود دارد که در صورت عدم علامتگذاری و طناب کشی به گم شدن حتمی بازدید کنندگان می انجامد. این غار دارای پرتگاههای خطرناکی است و ورود به آن بدون راهنما و ابزار لازم امری خطرناک و غیر منطقی به شمار میآید.
درون غار بوسیله چاه ها به سه طبقه تقسیم شده است. ارتفاع بعضی از چاه ها تا ۲۵ متر است. غار در اغلب جاها مرطوب و لغزنده می باشد. تا تونل سوم غار که ۵۰۰ متر می باشد وسخت است سوراخ کوچکی وجود دارد که سینه خیز باید رفت بسیار مشکل است طول انتهای غار مشخص نمی باشد که درباره آن افسان ها گفته اند.
درشرایط عادی پس از طی مسیر و عبور از چشمه به بن بست می خورید که البته به نظر می رسد هنوز تونل ها و دهلیز هایی وجوددارد که ممکن است کشف نشده باشد .
داخل غار نیز زیبا است مواظب باشید سُر نخورید البته تا یک مسیری میشود به داخل غار رفت و از آنجا به بعد دیگر وسایل ایمنی میخواهد وآدم کار بلد .خلاصه برای یکبار رفتنش می ارزد آن هم گروهی .البته با یاران موافق .در درون غار تا راهنمای ما برود و باز گردد چندین بار برای بقای باتری ها چراغ ها را خاموش کردیم و دل به سکوت و تاریکی دادیم .سکوت و تاریکی… ….سکوتی که بر تو می تابد و در ان سرمای درون غار که نفس -ابر از دهان و بینی ات می زند بیرون گویی در گوشه ی ذهن خودت گرفتار امده ای ، گرفتار در ابهام خویشتن ؛ که ام ؟ چه ام ؟ چه می کنم ؟چه کنم ؟ کجا روم ؟ چون باشم و….ده ها و صدها پرسش از این دست تا تو باشی که زین پس به اندیشیدن خطر مکنی!
نیما خسروی