نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

«معجزه»در جایی که انتظارش را نداشتی ! بخش پایانی فیلم استاکر ساخته اندری تارکوفسکی


 

 بخش پایانی فیلم استاکر ساخته اندری تارکوفسکی 

«معجزه»در جایی که انتظارش را نداشتی !

استاکر سفری پوچ و غم‌آور بود، نه سفری که به رستگاری بیانجامد یا راهنما و همراهانش رااز ان سودی ببرند.هیچ پروازی در کار نیست .
آیا حاصل سفر استاکر و دانشمند و نویسنده کنش شگفت انگیز (معجزه؟) دخترک پایان فیلم است؟
آیا این پاداش و دست آورد سفرِ پدر بوده که به چشمان دختراین توانایی را بخشیده تا لیوانی رو روی میز حرکت دهند؟
چرا این معجزه به عنوان آخرین سکانس فیلم انتخاب شده و به اصطلاح نقطه نتیجه‌گیری 160 دقیقه شرح‌حال و نمایش پریشانی و وسوسه‌ها و هذیان‌های آدم‌هاست؟ آن هم درست وقتی مسافران از سفرِ تاریک و بیهوده‌شان، که در بُعدی دیگر سفری‌ست درونی، برمی‌گردند
آن هم هنگامی که پدر در بستر بازگشت‌اش از بی‌ایمانی می‌نالد و تهدید می‌کند که دیگر کسی را به «منطقه» نمی‌برد. در صورتی که تصاویر چیزی غیر از این نشان‌مان می‌دهند؛ نه استاکر آرزویی درباره دخترش (مثلا درباره بهبود یافتن پاهایش) دارد، نه به قول خودش اصلا حق دارد با آرزوی شخصی وارد منطقه شود که حالا، ندانسته مثلا، این آرزوی درونی برآورده شود و نه حتی به زن و بچه دردمندش ذره‌ای باور دارد و اهمیت می‌دهد (فرای بی‌اعتنایی‌های فراوانی که به زن اندوهگین‌اش می‌کند، نشانه این بی‌باوری را می‌توانید در سکانس بازگشت به خانه جستجو کنید که پدر، دختر معلول را روی شانه‌هایش گذاشته و به سمت خانه می‌برد).

دوباره سکانس اتفاق افتادنِ معجزه را نگاه کنید. دختر شعرِ زیبایی در وصفِ خواسته‌های محبوبی می‌خواند و نگاهی از بی‌حوصلگی به بیرون از پنجره می‌کند و سپس به اولین لیوان زل می‌زند و لیوان، به طرز حیرت‌آور و هولناکی روی میز به حرکت در می‌آید. بلافاصله سگ، که از «منطقه» با استاکر به خانه آمده، شروع می‌کند به زوزه کشیدن. دختر نگاهی به سگ می‌کند و سگ ساکت می‌شود. ادامه‌ معجزه تا رسیدن لیوان به لبه میز برقرار می‌شود. حالا نوبتِ تکان دادن یک قوطی و بعد از آن حرکت دادن و انداختنِ لیوان از روی میز است. و سپس، تکان‌های بی‌امانِ قطاری که از آن حوالی رد می‌شود و میز و خانه و همه‌چیز را به رعشه می‌اندازد. مثل تکانه‌های واقعیت. سفر تمام شده و همه به خانه‌هایشان برگشته‌اند و معجزه، ورای تمام تصورات آن‌ها، فرای هر مسیری (چه مشخص و روشن، چه پیچیده و پیچ در پیچ)، در گوشه یک خانه نیمه‌ویرانه و با نگاه‌های دختر معلول زیبایی رخ داده است. جهان نجات پیدا می‌کند. اما نه آنطور که استاکر فکرش را می‌کرد

تارکوفسکی در «استاکر» ما را نزدیک به سه ساعت همراه سه شخصیت اصلی‌اش در فضایی خالی و انتزاعی با ریتمی آرام رها می‌سازد تا طریق معنوی خویش را بباییم و معجزه‌ای بجوییم و سرانجام پس از طی طریقی صعب در انتها معجزه رخ می‌نماید. در آغاز فیلم «استاکر» دوربین آرام از چهارچوب درمی‌گذرد و وارد خانه می‌شود، به میزی نزدیک می‌شود که لیوانی روی آن قرار دارد، لیوان در میان حیرت ما خود به خود به حرکت درمی‌آید (توهمی از معجزه)، اما بعد درمی‌یابیم که حرکت لیوان به جهت عبور قطار است گویی در این دنیا تیره و غم زده معجزه جایی ندارد؛ اما در اواخر فیلم وقتی استاکر غم زده از منطقه ممنوع باز می‌گردد و گریه‌کنان به زنش می‌گوید که دیگر هیچ کس ایمان ندارد بعد در صحنه انتهایی فیلم دختر فلج استاکر با نگاهش لیوانها را روی میز به حرکت درمی‌آورد و دوربین مانند آغاز فیلم آرام به دخترک نزدیک می‌شود، سپس صدای عبور قطار را می‌شنویم، در اینجا بر خلاف آغاز فیلم که حرکت لیوان تابع عبور قطار بود اکنون صدای قطار تابعی از حرکت لیوان می‌شود و گویی این حرکت دوربین، نقبی به درون معجزه و ایمان است و این پیام اصلی فیلم هم هست.

 

 

 

Stalker (1979)
163 min - Drama | Sci-Fi - 17 April 1980 (Netherlands)
8.1 Your rating: -/10 Ratings: 8.1/10 from 45,516 users 
A guide leads two men through an area known as the Zone to find a room that grants wishes.

Director: Andrei Tarkovsky (as Andrey Tarkovskiy)
Writers: Arkadiy Strugatskiy (novel), Boris Strugatskiy (novel), 3 more credits »
Stars: Alisa Freyndlikh, Aleksandr Kaydanovskiy, Anatoliy Solonitsyn |
w »://www.imdb.com/title/tt0079944/


Stalker-Final Scene
Final moments to the Tarkovsky masterpiece Stalker.
http://www.youtube.com/watch?v=dNiVFCWMrqI

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد