شانس کورBlind Chance 1987
درست شبیه سکه ی« کارول » در فیلم "سه رنگ: سپید"،که نمی تواند از آن خودش را خلاص کند.
بدین گونه سکه به نمادی از تقدیر و نقطه ی عطف سرنوشت ساز در زندگی «ویتکـ» تبدیل می شود. کیشلوفسکی در مقدمه ی فیلمنامه "ده فرمان" می نویسد:«معتقدم که بخش مهمی از زندگی را تقدیر تشکیل می دهد؛ بخش مهمی از زندگی همه ما، زندگی خودم.... بدیهی است هر فردی مسیر زندگیاش را خود انتخاب میکند و در عین حال سعی میکند تا حدس بزند در این مسیر چه پیش خواهد آمد. ولی برای درک موقعیت فعلی، باید به گذشتهی خویش بازگشت و نقشهایی را که ضرورت، اراده و شانس محض بازی کردهاند، از یکدیگر جدا نمود.»
بر این اندیشه ام که فیلم شانس کور بر پایه دیدگاهی جبرگرا استواراست که سرنوشت آدم ها را جدای از صداقت و درستکاری شان می بیند.اگرقرار است«ویتکـ» عاقبت به خیر نشود نمی شود ،با هر انتخابی که کرده و هر راهی را که در پیش گرفته او را به مقصد نمی رساند.شانس کور او نمی گذارد.گاهی نمی شود که نمی شود!
نیماخسروی
این نوشته را اینجا و اینجا ببینید