نمی دانی
چه دردی ،
که آوازه خوان خاموشی بگزیند
پیش از آنکه خاموشش کنند؛
و سازش بماند
در گوشه ی فراموشی ؛
نمی دانی چه رنجی ،
که شاعر نگوید شعر!
و بگذرد از کنار زندگی
در سکوت .
نمی دانی که چه شکنجه ؛
که نقاش نسازد نگاره،
تا رنگ ببازد امید .
و دلقک
بی ادا و اطوار،
بشکند بعض آینه
در هق هق بی لبخند،
و زمان بایستد
در امتداد هیچ .
اکنون اما
می دانی !
#نیما_خسروی
سوم مهر 94