نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

نگاه من

اندیشه -هنر۰ ادبیات

ابراهیم گلستان :عشقی که می جوشد از لابه لای واژه ها

امروز فروغ فرخزاد با ما نیست .سال هاست که در آغاز فصل سرد،ساعت چهار بار می نوازد و پیش از آن که فکر کنی اتفاق می افتد...سال هاست که تنها صداست می ماندو صدای فروغ است که مانده است .فروغ داستان تلخ اما ماندگار زنی تنها در آستانه فصل سرد بود.زنی که فصل سرداو را با خود برد و خاطره و شعر هایش اما ماند تا چراغ راه آیندگان گردد.

در نوشته ای  خواندم که چه نیک نوشته بود که :« فروغ آن‌قدر همیشه عجله داشت که این کلام «دوستت دارم» را شاید از هیچ‌کس نشنید. شاید فقط از یکی شنید،‌‌ همان که هنوز سکوت می‌کند و ما نیز به احترام سکوتش از او و تأثیرش بر فروغ و زندگی کوتاه او نمی‌گوییم. راستی چرا این همه عجله داشت؟ انگار می‌دانست که زمان درازی در پیش ندارد.»

به تازگی  سایت مجله سه پنج تصویر نوشته ای به خط ابراهیم گلستان را منتشر کرده است. که ، به تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۴۶ خطاب به خواهر کوچک فروغ گلوریا فرخزاد( کولی )چیز هایی را می نویسد که گویای عشقی ست که می جوشد از لابه لای واژه هاو علاقه ای که تاکنون از جانب خود گلستان و اطرافیان او و فروغ مسکوت مانده بود به هزار و یک دلیل و مصلحت اندیشی...این شرح درد و مرثیه را با هم بخوانیم:
نیماخسروی
 
ادامه مطلب ...